انشا پایه هشتم با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا
انشا پایه هشتم با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا
انشاء شماره یک
مقدمه:همه چیز در این دنیا براساس فکر و هدفی آفریده شده اند چه اکسیژنی که بدون آن حتی لحظه ایی کوتاه نمی توان زندگی کرد چه صحرای بی آب و علف و چه دریای آبی بی کران همگی نقشی در این جهان ایفا می کنند حتی همان مورچه ی کوچک زیرپا و در این بین شاید ما از هدف آن مطلع و آگاه نباشیم.
تنه انشاء:وقتی که چشمانتان را ببندید اولین تصوری را که از صحرا در ذهن خود تجسم می کنید دریای بی کرانی از شن و ماسه به رنگ طلایی است که نه آبی در آن وجود دارد و نه حتی علف سبزی بلکه تنها خورشیدی تابان و سوزان و دریای بی کران طلایی شن که باد و نسیم بیابان سطح شن ها را مانند موج لغزانده و باد شن ها را به بازی گرفته و مانند دفتر نقاشی با موج به آن نقش و نگار داده و اما اولین تصوری که در مورد دریا به ذهنتان می رسد و آن را تجسم می کنید.آب آبی رنگ بی کرانی است که هر چه از ساحل به دور دست ها بنگرید انتهایش را نمی بینید و صدای موج دریا که با قدرت به ساحل و سنگ شکن ها برخورد می کند و مرغابی های سفیدی که با صدای دل انگیزشان بالای دریا به صورت دورانی می گردند و منتظر طعمه ایی برای شکار هستند. دریایی که ماهی ها از آن جان می گیرند و بدون آن آب شش هایشان از کار می افتد. در کشور عزیز مان هم صحرایی بی کران وجود دارد و هم دریای بی کران یکی در شمال و دیگری در مرکز کشور است.
دو زیبایی شگفت انگیز در دو قطب مخالف یکی آبی، یکی طلایی، یکی پر از آب زلال یکی پر از شن های داغ، یکی پر از ستاره های زیبا و درخشان یکی پر از ابرهای پاره پاره و چشمگیر، صحرا شب هایش زیباتر است. پر از ستاره های چشمک زن و پر است از حس آرامش و روزهایش آفتابی سوزان و سرابی پوچالی تمام دیدگانت را می گیرد. در حالی که کنار دریا روزهایش در کنار خورشید تابان و آبی دریا پر از حس ناب آرامش و شب هایش همیشه پر است از حس ترس، اضطراب اما با همه این احوال،جهان با همین تضادهایش زیبا شده است و همین تضادها به آن معنا بخشیده است. دنیا زیبا است چه دریای بی کرانش و چه بیابان شن زارش تنها کافی است با نگاه زیبا و دیدی مثبت به آن نگاه کنیم. در آن صورت هیچ چیزی در دنیا برایمان ناخوشایند و زشت تلقی نمی شود.
نتیجه گیری: دنیا زیبا است، جهان زیباست با همه ی داشته ها و نداشته هایش زیباست. این ما آدم ها ییم که با دست بردن به آن ها از زیبایی هایش می کاهیم. چه صحرا و چه دریا با همه ی تضادها و تفاوت هایش زیباست.
انشاء شماره دو
اینجا دریای بیکران است که موج بر سر موج میکوبد تا خود را به ساحل برساند و آرام بگیرد. آرام گرفتنی که با عدم و نیستی همراه است. این موجهایی که میغلطند و متناقض و متضاد دوست یا دشمن هستند. دوست کسانی که بر امواج سوار شده و تفریح و نشاط میپردازند. دشمن کسانی که در ورطه امواج سهمگین گرفتار شده و با غرق شدن، جان خود را از دست میدهند.
به خشکی که بروی، از موج آسوده هستی و بر خاک قدم میگذاری. اگر دریا همه آب است و آب اما خشکی متنوع است. از طرفی به جنگل میرسیم و از سوی دیگر به بیابان. اگر به مناطق حاصلخیز برویم خاک مهربان و بخشنده، غذای ما را از طریق زمین کشاورزی در اختیارمان قرار میدهد. اگر به بیابان برویم زیبایی آن به ما آرامش بدهد.
باز به دریا برگردیم، از امواج بگذریم و به قعر برسیم. آنجایی که موجودات زندهای هستند و در زیستگاه خود به سر میبرند. ماهیهایی که در همه دریاها وجود دارند. نهنگها و هشتپاهایی که در برخی دریاها زندگی میکنند؛ جهان زیر آب را تشکیل میدهند. تنوع موجودات خشکی بسیار زیادتر است. از پستانداران، خزندگان، دوزیستان و حتی موجوداتی مثل لاکپشت که در هر دو این محیطها زندگی میکنند.
فقط موجودات نیستند که میتوانند در خشکی و دریا در حال رفت و آمد باشند. انسانها که همهجا را به تسخیر خود درمیآورند برای مسافرت و تجارت از کشی استفاده کرده و به دریا میروند. همانها که در خشکی هم وسیله سفری و باربری مانند قطار را اختراع کردهاند.
خشکی و دریا با همه تفاوتها و تضادهایشان مانند دو برادر هستند که وجودشان برای ادامه حیات انسانها ضروری است