انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه 84
انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه
تصویرنویسی:به دو تصویر دقت کنید و به تفاوت آن ها بیندیشید و درباره ی آن به صورت جداگانه توصیف کنید به گونه ایی که در کلاس دوستانتان از توصیف شما متوجه ی تصویر موردنظر شوند.
انشاء شماره یک
۱-تصویر شماره اول
گله ی گوسفند ها با همراهی سگ گله که جلودار گله است در بیابان بی آب و علف با رهبری صاحبان خود که سوار بر اسب ها، یکی نوزاد کوچکش را به کول خود بسته است. دونفر دیگر او را در آغوش گرفته و مردی که با لباس بختیاری خود و اسلحه ی آویزان بر دوش خود جلو دار و رهبری کل کاروان را بر عهده گرفته تا در صورت خطر و حمله ی گرگ ها و دزدان از کاروان و گله ی خود محافظت کند و اما این کاروان به قصد سفر یا مهاجرت با کوچ و بار و بندیل خود از میان دشت و بیابان و کوه گذر می کنند و تمام سختی های راه را برای مقصد خود به جان می خرند.
تصویر شماره۲
اما تصویر شماره دوم دو زن سوار بر اسب را نشان می دهد که لباس های زیبا و خوش رنگی را بر تن کرده اند و هر کدام فرزند خود را در آغوش گرفته اند و مرد به همراه پسر بزرگ خود که در آینده جایگزین مرد خانواده می شود به همراه پدر خود جلودار راه می رود و بار و بندیل خود را به همراه اسب و خر و بز و گوسفند و بره ی خود با خود همراه نموده اند و به قصد سفر یا مهاجرت در کادر تصویر کوچ می کنند.
انشاء شماره دو
۱-تصویر شماره اول (تابستان)
تابستان سوزان فرا رسیده است و باری دیگر عشایر مجبور به کوچ به ییلاق شده اند . این گرما برای افراد قبیله غیر قابل تحمل است و همه را کسل کرده است . اسب ها تشنه اند و دیگر نای راه رفتن را ندارند .
بز ها و حیوانات دیگر از شدت خستگی نمی توانند جلوتر از قبیله حرکت کنند . این گرما حتی مرد پر ابهت قبیله را نیز آزار می دهد . اما ذره ای از ابهتش را کم نمی کند . این پوست سیاه رنگ و سوخته ی مردم قبیله ثمر تابستان های گرم در بیابان ها است .
مرد نمدی به سر سیاه پوشیده است و غافل از اینکه این لباس های سیاه باعث جذب گرمای بیشتری می شود . مرد برای اطمینان بیشتر تفنگی برای محافظت از قبیله همراه خود دارد.
تصویر دوم (زمستان)
فصل زمستان فرا رسیده است و عشایر باری دیگر در حال کوچ کردن به قشلاق هستند . طبیعت جامه ی سفید به تن کرده است .گوسفندان و بز های قبیله نیز با طبیعت یکدست شده اند و جلوتر از قبیله حرکت می کنند .
مرد قبیله جامه ی سفید پوشیده است و بااستوار و ابهت گوسفندان و بزها را کنترل می کند همچنین از خانواده اش محافظت می کند . اسب ها شاد و سرحال هستند و برای رسیدن بهار لحظه شماری می کنند .
پسر کوچک قبیله نیز ابهت را از پدرش به ارث برده است زیرا از همین کودکی احساس مسئولیت می کند و پا به پای پدرش برای محافظت از خانواده تلاش می کند . نوزاد نیز با خوشحالی بقیه خوشحال است و با کوبیدن دستانش به هم تلاش می کند خوشحالی خود را نشان دهد .
گل های روی لباس محلی زنان دست به دست طبیعت داده اند و سفید پوش شده اند . در گوشه ای دیگر تعدادی اسب در حال حمل مقداری وسایل هستند و مرد چوبی را برای هدایت گوسفندان و بزها به دست گرفته است.