راهنما :
با خیال راحت خرید کنید .پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست .در صورت هرگونه مشکل در خرید آنلاین و دریافت فایل با شماره 09159886819 - صارمی اسمس بدهید .

۳۵۷۰ مطلب توسط «مدیر سایت» ثبت شده است

۰

فرم قرارداد با موضوع: قرارداد بهسازی گرافیکی پایگاه وب

 تحقیق رایگان

فرم قرارداد با موضوع: قرارداد بهسازی گرافیکی پایگاه وب

نمونه قرارداد کار  بصورت رایگان :قرارداد بهسازی گرافیکی پایگاه وب

 

فایل ورد و قابل ویرایش  مربوط به قرارداد بهسازی گرافیکی پایگاه وب را می توانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود نمایید.

 

 

 

http://up.asemankafinet.ir/view/2553241/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF.jpg

همچنین متن قرارداد بالا در زیر قرار داده شده است :

 

 

قرارداد بهسازی گرافیکی پایگاه وب

قرارداد زیر در تاریخ 22/08/1391 بین شرکت شرکت سحر غرب به نمایندگی جناب آقا/خانم   و ..............................  (کارفرما) به نمایندگی جناب ............................ ، با رعایت کلیه قوانین و مقررات مدون نظام جمهوری اسلامی ایران براساس موارد توافق شده فیمابین به نحو زیر و به قید مشارکت طرفین در پیشبرد اهداف مطروحه در موضوع قرارداد منعقد می گردد:

 

مجری: شرکت شرکت سحر غرب - ............ نام پدر ............... شماره شناسنامه .............. صادره از ............

آدرس: ...........................................................................................................................................         تلفن: ....................

 

کارفرما: دانشگاه ..............................- جناب آقای/ سرکار خانم .............

آدرس: تلفن:

 

موضوع قرارداد:           

طراحی و نصب قالب گرافیکی جدید برای صفحه اول و صفحات فرعی پایگاه وب ....................... برای بخش فارسی

 

مدت اجرای قرارداد:    

زمان پیش بینی شده برای نصب قالب های گرافیکی سفارش داده شده، بعد از تایید نهایی اطلاعات مورد نیاز، حداکثر 2 ماه (به ازای هر پایگاه یا هر قالب) خواهد بود.

 

 

مبلغ قرارداد:

مبلغ اجرای قرارداد 5000000 ریال (پنج میلیون ریال) در نظر گرفته شده است که پس از ارایه گزارش و پس از کسر کسورات قانونی قابل پرداخت می باشد.

 

نماینده مجری

شرکت سحر غرب

..................................                                              

نماینده کارفرما

سازمان ..........................                                             

آقای / خانم .....................

 

 

ضمیمه شماره یک: تفاهم نامه همکاری در طرح بهسایت (بخش گرافیک)

بر اساس این تفاهم نامه، شرایط و روش  استفاده از خدمات شرکت سحر غرب برای طراحی و نصب قالب گرافیکی جدید برای پایگاه تعیین می گردد.

1-       طراحی قالب بر اساس پیش طرح پیشنهادی از سوی کارفرما یا در صورت نیاز توسط بخش گرافیک شرکت (به صورت فایل word، یا تصویر یا طرح گرافیکی) آغاز خواهد شد. در سند ارسالی باید گزینه های مورد نظر کارفرما برای قرار گرفتن در صفحه اول و محل تقریبی و شیوه نمایش آنها مشخص شده باشد. همچنین اگر کارفرما خواستار استفاده از علایم و رنگ و تصاویر مشخصی باشد باید در این مستند مشخص شده باشد. (کارفرما می تواند موارد را توضیح دهد یا نشانی پایگاه اینترنتی مورد تایید و یا فایل گرافیکی مد نظر خود را تهیه و ارسال کند. نمونه هایی از پیش طرح ها در بروشور طرح بهسایت در پایگاه اینترنتی شرکت ارایه شده اند.)

2-       پست الکترونیک، گزینه ترجیحی در تمام مکاتبات و تبادلات خواهد بود. اما در صورت نیاز می توان با تماس تلفنی یا مراجعه حضوری به شرکت برای انتقال اسناد و مفاهیم یا رفع اشکالات اقدام نمود.

3-       بخش های مدیریت برنامه و برخی از صفحات پیش فرض (مثل فرم های ثبت نام و ارسال مقاله، و صفحات جستجو و اطلاع رسانی به دوستان) متناسب با قالب عمومی سحروب بارگذاری خواهند شد و امکان تغییر آنها مطابق با نظر کارفرما وجود ندارد. (البته با هدر و رنگ متناسب با قالب جدید مشاهده می شوند)

4-       مراحل طراحی و نصب تنها یکبار در قالب این قرارداد انجام شده و در صورت نیاز به قالب جدید تر یا تغییرات وسیع در قالب پیشین، هزینه انجام کار مجدد اخذ خواهد شد.

5-       زمان پیش بینی شده برای نصب قالب های گرافیکی سفارش داده شده، بعد از تایید نهایی اطلاعات مورد نیاز، حداکثر 2 ماه (به ازای هر پایگاه یا هر قالب) خواهد بود. (معمولا ظرف 1 ماه تحویل داده می شود)

6-       احتمال غیر فعال شدن و در دسترس نبودن برخی از امکانات پایه ای برنامه در قالب جدید وجود خواهد داشت. مثلا امکان دارد اضافه کردن فرم نظرسنجی یا بلوک جدید در صفحه اصلی سایت منعکس نشده و نیاز به ویرایش دستی فایل قالب باشد.

7-       فایل های قالب به صورت html و فایل هایی ضمیمه (تصاویر و CSS و ...) همواره برای ویرایش و انجام تغییرات (با ویرایش فایل های html یا تصاویر بوسیله ویرایشگر های لازم) در اختیار مدیر پایگاه قرار خواهند داشت.

8-       در صورتی که لوگو یا نام شرکت به صورت کوچک و کمرنگ در حاشیه یا زیر قالب (متناسب با نظر کارفرما) اضافه شود و حداقل تا یک سال با پیوند به سایت شرکت باقی بماند، بسته به تعداد بازدید کنندگان و نوع نمایش لوگو، تخفیف هایی از 10 تا 80 درصد در نظر گرفته خواهد شد.

9-       قرارداد تا پیش از ارسال از سوی کارفرما و تایید توسط مجری، مسئولیتی برای شرکت ایجاد نکرده و بعد از تایید تا 3 ماه (برای تهیه پیش طرح، رفع اشکال و ارسال نسخه نهایی سوی کارفرما) معتبر خواهد بود و بعد از آن طبق شرایطی قابل تمدید می باشد.

 

توضیح شماره یک:

طراحی قالب اختصاصی شما مراحل زیر می باشد و حداکثر ظرف 2 ماه انجام خواهد شد:

1- بررسی نمونه پایگاه ها و ارایه پیشنهاد تغییر پایگاه مورد نظر

2- ارایه پیش طرح به کارفرما جهت بررسی و تایید

3- طراحی قالب گرافیکی و ارسال آن به کارفرما جهت بررسی و تایید

4- انجام تغییرات مد نظر کارفرما

5- تایید نهایی طرح گرافیکی

6- نصب قالب گرافیکی صفحه اول و انجام اصلاحات تا تایید نهایی آن

7- فعال شدن قالب گرافیکی برای صفحات فرعی پایگاه

 

توضیح شماره دو:

قالب گرافیکی برای صفحات فارسی و انگلیسی به صورت جداگانه محاسبه خواهد شد. در صورتی که قالب بخش انگلیسی تغییر زیادی نسبت به قالب بخش فارسی نداشته باشد، هزینه اجرای طرح دوم، شامل 50 درصد تخفیف خواهد شد.

 

توجه: تنها تکمیل و ارسال فایل از طریق پست الکترونیک نماینده تایید شده کارفرما کافی است و نیازی به فاکس یا پست کردن آن نیست.

۰

فرم قرارداد با موضوع: قرارداد کار موقت

 تحقیق رایگان

فرم قرارداد با موضوع: قرارداد کار موقت

 نمونه قرارداد کار  بصورت رایگان :

 

فایل ورد و قابل ویرایش  مربوط به قرارداد موقت کار را می توانید از لینک زیر بصورت رایگان دانلود نمایید.

 

 

 

http://up.asemankafinet.ir/view/2553241/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF.jpg

همچنین متن قرارداد بالا در زیر قرار داده شده است :

 

 

قراردادکارموقت

 

براساس مفاد قانون کارجمهوری اسلامی ایران این قراردادبین شرکت (مسئولیت محدود)ثبت شده به شمارهبا مدیریت اقای به نشانی          که دراین قرارداد به اختصارکارفرما نامیده میشودازیکطرف واقای……. ادرس ……………………….که ازاین پس کارگرنامیده میشود منعقد میگردد.

تبصره:این قراردادجهت کارموقت باتوجه به بند((و))ازماده ((10))قانون کار بین طرفین تنظیم گردیده است.

ماده1:موضوع قرارداد:

عبارتست ازانجام امور محوله به عنوان         شرکت که اقای         متعهد است که وظایف محوله را با رعایت مقررات وطبق شرح وظایف ابلاغ شده به ایشان زیر نظرکارفرما یا نماینده او ویا سرپرست مستقیم خود انجام دهد.

ماده2:مدت قرارداد:

مدت این قراردادازتاریخ 8/2/1391 لغایت30/3/1391 به مدت52روز میباشدودرپایان داد مدت قراردادفوق خود به خودباطل وکم لم یکن خواهد شدواگرشرکت شرکت برای مدت دیگری به کارگرفوق نیاز داشت قراردادجداگانه ای بین طرفین به امضا خواهد رسید.

تبصره:تصمیم نهائی برای ادامه قراردادطبق ماده11قانون کار تعیین میگردد.

ماده 3:ساعات کار:

ساعات کارشرکت معادل 44ساعت کاردرهفته میباشدکه بصورت زیربه انجام میرسد:روزهای شنبه تاچهارشنبه ازساعت8الی16وپنجشنبه ازساعت8الی12میباشد.

تبصره1:کارفرما حسب احتیاج خودمیتواندازکارگربخواهدساعات کارخودرادرهفته افزایش دهد.دراین صورت کارگرمستحق دریافت حق الزحمه ساعات کاراضافی براساس قانون کارخواهدبود.

تبصره2:تاخیربیش از10دقیقه ازساعت شروع به کارغیبت محسوب شده وکارفرما علاوه برکسرحقوق ماهیانه کارگربه ازای تاخیرات انجام شده طبق بند((1))ماده((9))این قراردادمیتواند قراردادرافسخ نماید.

ماده4:حق السعی:

حقوق ماهیانه مبلغ 000/897/3ریال ازقرارهرروز129900تعیین وتوافق شده است .

تبصره1:پرداخت حقوق براساس امکانات کارفرما ماهیانه خواهد بود.

تبصره2:مزایای قانونی درصورتی به کارگرتعتق میگیرد که شرایط قانونی ان راداشته باشد.

تبصره3:مالیات برحقوق ومزایا وسایر کسورات مربوط به حق بیمه تامین اجتماعی وسایر کسورات قانونی از دریافتی ماهانه کارگرکسر وخالص پرداختی ازطرف کارفرمابه نامبرده پرداخت خواهد شد.

ماده5:تعطیلات ومرخصی:

کارگردرازای شش روزکارازیک روزتعطیل هفتگی استفاده خواهدکردودرازای اشتغال به کاردریکسال حق استفاده از26روزمرخصی رابااستفاده از مزایاخواهد داشت.

تبصره:به منظوراستفاده ازمرخصی کارگربایددرخواست خودراکتبابه کارفرما اطلاع داده وزمانی میتواند ازمرخصی درخواستی سالانه استفاده نماید که مورد موافقت کارفرماقرارگرفته باشد.

ماده6:تسویه حساب:

درپایان هرماه پرداختها شامل کلیه مزایای متعلقه به کارگربوده ومفاصا حساب کامل همان ماه محسوب میشود.

 

 

کارفرما        کارگر               اموراداری      امورحقوقی

۱

انشای پایه ی هشتم در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

 تحقیق رایگان

انشای پایه ی هشتم در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

بازنویسی انشای پایه ی هشتم_صفحه/۷۳  
برخاستن از خواب در صبح شهر

انشاء شماره یک

در یکی از روزهای بهاری در صبح زود در کلان شهر تهران در زیر آسمان سیاه با صدای بوق ماشین ها و همهمه با کرختی و کسلی از خواب بیدار شدم و با کور سویی امید به سمت پنجره ی اتاق رفتم تا شاید آسمان آبیم را دوباره ببینم اما با گشودن پنجره چیزی جز ابرهای سیاه و دود و هوای کثیف ندیدم اما تا چیزی که چشم می خورد ساختمان های بلند و ماشین های رنگارنگی بود که با صدای بوق و دود شان شهر را در برگرفته بودن و هیچ خبری از درختان سربه فلک کشیده و آسمان آبی و خورشید طلایی نبود بلکه مردمانی بودند که شتابان به این سمت و آن سمت به دنبال کار و زندگیشان می رفتندو چیزی که نصیب ما شهرنشینان می شود تنها بیماری و آلودگی و زندگی یکنواخت است و اینگونه صبح و روز ما شروع می شود و امان از روزی که چنین شروع تلخی دارد.

 

انشاء شماره دو

بیدارشدن در روستا:

در یک صبح بهاری در روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها  بیدار می شویم  و به کنار پنجره می رویم و پنچره را باز می کنیم و با یک نفس عمیق هوای سالم و پاک  روستا را می بلهیم و به ابر های  در اسمان ؛خورشید نورانی  به طبعیتی زیبا و سر سبز  به کوه های استوار و درخت های  بلند و زیبا نگاه می کنم و در دل به این همه زیبایی و پاکی شکر می گویم

بیدارشدن در شهر:

در صبح روز بهاری در شهر شلوغ و پرهیاهو و پر صدا  با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار می شویم   با نگاه به پنچره  می بینیم  هوای شهر چه آلوده  هست و پنجره را باز می کنیم  و با باز کردن پنچره  هوای کثیف و آلوده شهر داخل اتاق می آید  .. به ابرهای سیاه و خشن به خورشید  که پشت ابر ها قایم شده  به ساختمان های بلند  به ماشین های زیاد و ترافیک  سنگین و بوق ماشین ها نگاه می کنیم  و در دل خود می گویم که ای کاش من همان بچه روستا بودم و در ان ج ازندگی می کردم

 

انشاء شماره سه

در زندگی روزمره ما انسان ها و سختی های زندگی های امروزه بیدار شدن از خواب در صبح روستاها بسیار دل انگیز تر از بیدار شدن در صبح شهرهای پر سروصدا و شلوغ است . صبح روستاها بسیار ارام , با نشاط و با صدای پرندگان و خش خش برگ درختان اوایی دلنشین و ارام بخش را به ارمغان می اورد.

در یک صبح بهاری و در روستای کوچکمان با صدای جیک جیک گنجشک ها بیدار می شویم و به کنار پنجره می رویم . پنچره را باز می کنیم و با یک نفس عمیق هوای سالم و پاک روستا را تنفس میکنیم .

به ابر های در اسمان ؛ خورشید نورانی و به طبعیتی زیبا و سر سبز , به کوه های استوار و درخت های بلند و زیبا نگاه می کنیم و در دل به این همه زیبایی افتخار میکنیم و سپاس خداوند را بجای می آوریم .

اما صبح روز بهاری در شهر , شلوغ , پرهیاهو و پر صدا میباشد و با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار می شویم .  با نگاه به پنچره می بینیم هوای شهر چقدر آلوده هست . پنجره را باز می کنیم و با باز کردن پنچره , هوای کثیف و آلوده شهر داخل اتاق استشمام میشود .

به ابرهای سیاه , به خورشیدی که پشت ابر ها مخفی شده , به ساختمان های بلند , به ماشین های زیاد و ترافیک سنگین ایجاد شده توسط وسایل نقلیه نگاه می کنیم و در دل خود می گویم که ای کاش من همان بچه روستا بودم و در ان جا می زیستم.

 

انشاء شماره چهار:

مقدمه:

به نام خداوندی که جهان و زیبایی هایش را آفرید تا در زیبایی هایش غرق شویم و سپاس گوییم و شکرگزار باشیم اما چه حیف که گاهی انسان هایی و عواملی موجب می شوند که ما گاهی از آن ها محروم باشیم.

تنه انشاء: روزی را تصور کنید که روی تخت خوابیده اید و با صدای پرندگان چشم باز می کنید و با طلوع خورشید به روز جدیدتان سلام می گویید و با بازکردن پنجره رایحه ی خوش طبیعت به مشامت می رسد و با تنفسی عمیق تمام زیبایی های طبیعت را در رگ و جان خود تزریق می کنید و روزتان را با یک صبح دل انگیز و سرشار از آرامش در روستا شروع می کنید اما در مقابل آن روزی را تصور کنید که خوابیده اید و با صدای بوق و داد و فریاد چشم باز می کنید و خبری از طلوع خورشید نیست و تنها ابرهای سیاهی است که آسمان را مانند چتری پوشانده اند و با باز کردن پنجره تنها چیزی که نصیبتان می شود بوی دود است و آلودگی هوا که با هر تنفس در آن ریه هایتان پر می شود از سیاهی و سم و بیماری و روزتان اینگونه در شهر با حالتی کسل از ندیدن درختی یا گل یا طبیعتی زیبا شروع می شود و با سردردی مزمن روزتان سپری می شود و تنها چیزی که نصیبتان می شود روزهای بی اشتیاق و کسل کننده ایی است که هر روزتان با روزمرگی و کارهای تکراری سپری می شود.

نتیجه گیری: درست است که شهر و روستا هر کدام به نوبه ی خود فواید و مضراتی دارند ولی به نظر من این حق هر انسانی است که در یک محیط آرام و پر از آرامش و مطبوع صبح شان را آغاز کنند و با حالی خوش و دلی شاد به روز و زندگی سلام گویند.

 

انشاء شماره پنج:

به به! چه صدای دلنشینی! چه صدای روح انگیزی! این صدای چه چه بلبلان و گنجشکان است ! صدای قوقولی قوقو خروس مادربزرگ در حیاط مانند ساعت کوک شده به ارامی بیدرام میکند! زیباترین آنها ،صدای دلنشین اذان است ،که از مسجد بالای خانه به گوش میرسد ، صدای آرامش بخش ،صدایی که ما را به یاد خدا می اندازد.

نور خورشید بدون هیچ مانعی به صورت من می تابد و هوای لطیف روستا چهره من را نوازش میدهد ،پس بهانه ای هست که صبح را با شور و اشتیاق آغاز نمود ،صبح را با امید و توکل به خدا آغاز می کنم، به کنار پنجره می روم ،درختان سبز و چمن زار ها و سبزه زار ها سستی و تنبلی و خواب آلودگی را از من دور میسازد .دو رکعت نماز را به جای می آورم و با لبخند و انرژی به نزد خانواده می روم و در حین خوردن صبحانه ،رودخانه ای که از در کنار خانه ما جاری هست ، اهنگ زیبا و آرامش بخش را می نوازد و صبح دل چسبی برای من و خانواده آغاز می شود

 

انشاء شماره شش:

باز هم صبح شد ! ای کاش تمام روز را خواب بودیم ! نور خورشید چند پرتوی باریک به اتاقم می تابد ،فقط چند پرتو ، به باریکی مو هایم !شاید باریک تر! با اینکه اول صبح است ،صدای بوق بوق کردن ماشین ها به گوش می رسد! پشت خانه ما مسجدی وجود دارد،شاید تنها دلگرمی من در این شهر باشد، صدای اذان مسجد به گوش میرسد، صدای چندان بلندی ندارد ،صدای ماشین ها و بوق زدنشان، این صدای دل انگیز را از یاد میبرند ،صدایی که ما را به یاد تنها خالق هستی می اندازد، با اینکارشان مانع رسیدن این صدای پاک به گوش من میشوند،

چند قدمی بر میدارم و به سوی پنجره میروم ،نگاهی به بیرون از خانه می اندازم ،ساختمان های بلند دور و بر من را احاطه کردند .نمی توانم اسمان را ببینم ، هر چند که اسمان ابی هم سیاه شده ،به سیاهی دل این مردم شهر ،گرد و غبار ،دود سیاه که از ماشین ها بیرون می اید ،رنگ شهر ما را تغییر داده است،

از گنجشکان محله خبری نیست ، حتی از کلاغ هایی که از صدایشان متنفر بودم ...

آن ها هم نیستند تا حداقل احساس کنم که هنوز شهر ما با طراوت است.... انها هم کوچ کردند و به جای دور دست رفتند .

کاش میشد من هم مثل انها بال و پر داشتم و کوچ میکردم به جای دیگر .

هرچه دور تر از این شهر باشد بهتر است.

با اینکه دوست ندارم با ناراحتی به دیدار خانواده بروم ولی روزگار نمیزارد

 

انشاء شماره هفت:

صبح زود را با صدای مردان و زنان آبادی که شب را فارغ از دغدغه های زندگی شهری به راحتی هرچه تمامتر استراحت کرده اند آغاز می کنیم ، عموماً هرکس از این افراد تعدادی از گوسفندان گله را با خود از محل به بیرون آبادی و به سوی چراگاه هدایت می کند ، هرازگاهی صدای نهیب پدری بگوش می رسد که فرزندش را جهت همراهی گوسفندان و ترخیص خود فرا می خواند ، زنان نیز پا به پای مردان در ساعات اولیه سپیده دم پا در عرصه زندگی گذاشته و به نوعی همکاری را آغاز کرده اند و با روشن کردن آتش و گذاشتن کتری بر روی آن قدمی جهت آغاز یک روز با نشاط بر می دارند و بعضی نیز صبح زود بساط خمیر و نان را پهن کرده اند که تا قبل از طلوع آفتاب نان مصرفی و روزانه را “نان تیری” تهیه نمایند .

بچه ها نیز بعد از چند لحظه ای درنگ و شیطنت چاره ای جزء ترک رختخواب و حرکت به همراهی ندارند . با حضور پسر بچه ها در کنار پدر ، آنان سرپرستی را به آموزشیار خود می سپارند و راهی کاری دیگر می شوند .

در همین هنگام گله که شب را برای چرا در بیرون از آبادی بوده است به محل استراحتگاه همیشگی خود می رسد “دون” و آرامشی مختصر را مرور می کند ، خانمها که بساط صبحانه را برای اهل منزل آماده کرده اند با در دست داشتن ظرفی “کوچک و بزرگ” به تناسب میزان شیر به سمت گله می روند ، یکی یکی گوسفندان خود را میابند و شیر آنان را می دوشند و در حین این کار با خانمهای دیگر که عموماً همسایگان و اقوام می باشند وقایع روز گذشته را نیز مروری می کنند و گپ و گفتنی دارند .

گهگاهی مردی نیز در محل پیدا می شوند و گوسفندان خود را چک میکنند از چند حیث “کورک آنها نریخته باشد ، کنه نزده باشد و . . . ” این کار حدود یک ساعتی طول می کشد و با خروج خانمها از دون یکی از اهالی که صدای قوی تری دارد پسری را که صبح کهره ها را به بیرون آبادی برای چرا برده است صدا می زند که این بانگ یعنی اتمام کار چند ساعته آن پسرک و ملاقات مادر و فرزندی گوسفندان ، که پس از شنیدن بانگ این مرد ، پسرک کهره ها را به سمت گله و آبادی حرکت می دهد و دیگر نیاز به همراهی نیست زیرا با چنان سرعتی می روند که قابل هدایت و همراهی نیست و مقصد معین است ، صدای حرکت توام با صدای پرهیاهوی گوسفندان از بی نظیرترین آوازهایی است که هر روستایی در روز مرور می کند .

پس از چند دقیقه ، ملاقات و خوردن باقیمانده شیر توسط کهره ها پایان می پذیرد و هر بچه گوسفند در کنار مادر خود لحظاتی را به شادکامی و “جک و ورجک” می پردازد و پس از حدود نیم ساعت با آواز چند نفر از اهالی کهره ها باید با مادران خود خداحافظی کنند و هرکدام روزی نو را آغاز کنند و چرخه دیگری از زندگی روستایی را همراهی کنند .

زن و مرد و بچه ها نیز فارغ از کار صبح جهت صرف صبحانه و تقسیم کار روز جدید به منزل مراجعه می نمایند و روز دیگری را آغاز می کنند.

 

انشاء شماره هشت:

صبح زود را با صدای مردان و زنان آبادی که شب را فارغ از دغدغه های زندگی شهری به راحتی هرچه تمامتر استراحت کرده اند آغاز می کنیم ، عموماً هرکس از این افراد تعدادی از گوسفندان گله را با خود از محل به بیرون آبادی و به سوی چراگاه هدایت می کند ، هرازگاهی صدای نهیب پدری بگوش می رسد که فرزندش را جهت همراهی گوسفندان و ترخیص خود فرا می خواند ، زنان نیز پا به پای مردان در ساعات اولیه سپیده دم پا در عرصه زندگی گذاشته و به نوعی همکاری را آغاز کرده اند و با روشن کردن آتش و گذاشتن کتری بر روی آن قدمی جهت آغاز یک روز با نشاط بر می دارند و بعضی نیز صبح زود بساط خمیر و نان را پهن کرده اند که تا قبل از طلوع آفتاب نان مصرفی و روزانه را “نان تیری” تهیه نمایند .بچه ها نیز بعد از چند لحظه ای درنگ و شیطنت چاره ای جزء ترک رختخواب و حرکت به همراهی ندارند . با حضور پسر بچه ها در کنار پدر ، آنان سرپرستی را به آموزشیار خود می سپارند و راهی کاری دیگر می شوند .در همین هنگام گله که شب را برای چرا در بیرون از آبادی بوده است به محل استراحتگاه همیشگی خود می رسد “دون” و آرامشی مختصر را مرور می کند ، خانمها که بساط صبحانه را برای اهل منزل آماده کرده اند با در دست داشتن ظرفی “کوچک و بزرگ” به تناسب میزان شیر به سمت گله می روند ، یکی یکی گوسفندان خود را میابند و شیر آنان را می دوشند و در حین این کار با خانمهای دیگر که عموماً همسایگان و اقوام می باشند وقایع روز گذشته را نیز مروری می کنند و گپ و گفتنی دارند .گهگاهی مردی نیز در محل پیدا می شوند و گوسفندان خود را چک میکنند از چند حیث “کورک آنها نریخته باشد ، کنه نزده باشد و . . . ” این کار حدود یک ساعتی طول می کشد و با خروج خانمها از دون یکی از اهالی که صدای قوی تری دارد پسری را که صبح کهره ها را به بیرون آبادی برای چرا برده است صدا می زند که این بانگ یعنی اتمام کار چند ساعته آن پسرک و ملاقات مادر و فرزندی گوسفندان ، که پس از شنیدن بانگ این مرد ، پسرک کهره ها را به سمت گله و آبادی حرکت می دهد و دیگر نیاز به همراهی نیست زیرا با چنان سرعتی می روند که قابل هدایت و همراهی نیست و مقصد معین است ، صدای حرکت توام با صدای پرهیاهوی گوسفندان از بی نظیرترین آوازهایی است که هر روستایی در روز مرور می کند .پس از چند دقیقه ، ملاقات و خوردن باقیمانده شیر توسط کهره ها پایان می پذیرد و هر بچه گوسفند در کنار مادر خود لحظاتی را به شادکامی و “جک و ورجک” می پردازد و پس از حدود نیم ساعت با آواز چند نفر از اهالی کهره ها باید با مادران خود خداحافظی کنند و هرکدام روزی نو را آغاز کنند و چرخه دیگری از زندگی روستایی را همراهی کنند .زن و مرد و بچه ها نیز فارغ از کار صبح جهت صرف صبحانه و تقسیم کار روز جدید به منزل مراجعه می نمایند و روز دیگری را آغاز می کنند .

 

انشاء شماره نه

در صبح روز زمستانی در یک شهر شلوغ و پر صدا با بوق ماشین های بزرگ و کوچک از خواب بیدار می شوم. با نگاه به پنچره می بینم هوای شهر چه آلوده هست و پنجره را باز می کنم و با باز کردن پنچره هوای کثیف و آلوده شهر داخل اتاق می آید. به ابرهای سیاه و خشن، به خورشید که پشت ابر ها مخفی شده، به ساختمان های بلند، به ماشین های زیاد و ترافیک سنگین و بوق ماشین ها نگاه می کنم و در دل خود می گویم که ای کاش من همان بچه روستا بودم و در آنجا زندگی می کردم.

از خانه برای خرید نان بیرون می روم. صف نان را که نگو و نپرس! همه با چشم های خواب آلود و بسته در صف طولانی ایستاده اند و تنها با رسیدن به نوبتشان، از خواب شیرین سرپایی، بیدار می شوند! بالاخره نوبت من هم رسید و نانم را خریدم و به خانه برگشتم. صبحانه ام را به سرعت خوردم و راهی مدرسه شدم.

انگار نه انگار صبح زود است! سرتاسر خیابان های شهر را ترافیک ماشین ها و آدم ها فرا گرفته است. شهر امکانات فراوانی نسبت به روستا دارد. با سرویس یا اتوبوس شهری و یا با تاکسی هایی که هر دقیقه با فریادهایشان مسافر جمع می کنند، می توان به مدرسه یا محل کار رسید. اگر پولی لازم داشته باشیم با رفتن به نزدیک ترین عابربانک، کارمان راه می افتد و خیلی امکانات دیگر شهر که در مقایسه با روستا پیروز است.

اما در رأس همین امکانات بزرگ شهر، یک چیزهایی جایشان خالی و یا کمرنگ است و همین ها باعث می شوند که به روستا و آدم هایشان غبطه بخوریم. پاکی هوای روستا، صدای قوقولی قوقوی خروسی که فریاد بیدارباش و سحرخیزی سر می دهد، تخم مرغ های تازه ای که مرغ های چاق و چله ی مزرعه هرروز برای صبحانه ای تازه آماده می کنند، شیر تازه ی گاوها و گوسفندها که زلال و شفاف است، محصولات ارگانیک و طبیعی و میوه های بدون کود و خوراکی های بدون نگهدارنده، همه و همه، امتیازاتی است که روستا نسبت به شهر دارد.

در شهر که از خواب بیدار میشوی حتما باید با صدای بلند گوشی ات که بالای سرت گذاشته ای و اشعه مضرش تمام وجودت را فرا گرفته، بیدار شوی تا مبادا خواب بمانی و از کار و زندگی ات عقب بیفتی. خلاصه هرچه قدر هم در روز فعالیت کنی بازهم آن قدر نمیتوانی ورزش و پیاده روی کنی تا سالم بمانی و روغن های چرب و چیلی غذاهایی را که خورده ای هضم کنی! پیاده روی هم که بخواهی بروی مجبوری تمام جدول مندلیوف را نوش جان کنی (از بس که هوا کثیف است)!!

کاش جایی بود که امکانات شهر و هوا و غذای روستا را با هم داشت!!

 

۰

انشا در مورد ارتباط با خود

 تحقیق رایگان

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا در مورد ارتباط با خود

انشاء شماره یک

مقدمه:انسان ها با اولین فردی که در زندگی آشنا می شوند و از خصوصیات و علایق و تضادهای احساسی آن ها مطلع می شوند خودشان اند. به گونه ایی که راه موفقیت در زندگی در گام نخست شناخت ذات حقیقی خود انسان است.

تنه انشا:انسان ها در گام نخست از زندگی باید خود را بشناسند و از روحیات و علایق خود آگاهی لازم را داشته باشند تا بتوانند به نحو احسنت با خود ارتباط برقرار کنند و بتوانند خود حقیقی خود را در وجود ذاتی خود پیدا کنند. باید به این نتیجه برسد که در آینده از خود چه انتظاری دارد و یا چه در ذهن خود علاقمند است که به چه هدفی دست یابد و یا از چه چیزهایی در زندگی خوشش می آید و یا در مقابل آن از چه چیزهایی بدش می آید. در صورتی که به جواب همه ی این سوال ها دست یافت می توان گفت که انسان توانسته است با خود ارتباط برقرار کنند. در زندگی روزرمره انسان های زیادی هستند که برخلاف عقاید و علاقه مندی های خود تصمیم گیری می کنند و دست به عمل کارهایی می زنند که با روحیات باطنی آن ها مقایرت دارد در آن صورت می گویند که انسان توانسته است که با خود ارتباط برقرار کند و این امر موجب اختلال در زندگی او می شود و موجب می شود که از زندگی اجباری و یا یکنواخت خود دست بکشد و به زودی از ادامه ی آن سیر شود به کارهای دست بزنند که قابل جبران نیستند. انسان آگاه و باهوش در ابتدا برای خود فهرستی از علاقمندی ها و تنفرها خودرا می نویسد و از احساس وجودی خود مطمئن می شود و در گام بعدی دست به عمل می شود و سرنوشت و آینده خود را می سازد. بعضی از انسان ها برای با خود ارتباط برقرار کردن در مقابل آینه می ایستند و از آینه با خود حرف می زنند و یا گاهی در خیابان در حالی که راه می روند با صدای بلند فکر می کنند. روش های برقراری ارتباط با خود متنوع است و هرکسی یک روش را برمی گزیند. حتی بعضی از افراد بدون حرف تنها در دل خود با خودشان مشاجره می کنند و این ها اصلا به مفهوم دیوانگی نیست بلکه نشان دهنده ی ذهنی باز و فکری روشن است که انسان قدرت تفکر دارد و با مشاجره با خود و عقل و احساسات خود راه درست و گزینه بهتر را انتخاب کند.

نتیجه گیری:انسان در روزمره با افراد  و اشخاص زیادی در ارتباط است که این موضوع نشان دهنده ی سالم بودن ذهن و فکر انسان است اما در ابتدا انسان برای بهتر برقراری ارتباط با دیگران باید  نحوه ی ارتباط با خود را یادبگیرد که این موضوع به صورت ذاتی و کاملا شخصی می باشد. روش برقرای ارتباط برای هر شخص با هر روحیاتی متفاوت است که انسان با در نظر گرفتن آن می تواند به راه درست دست یابد

 

انشاء شماره دو

من مالک خودم هستم، در نتیجه می توانم مهندس خود باشم!

من خودم هستم و خیلی چیزها روبراه است…

ویرجینیا ستیر / من خودم هستم!

 

در سرتاسر جهان شخص دیگری نیست که درست مثل من باشد.

کسانی هستند که بعضی از اجزاءشان شبیه من است…

اما کسی دقیقاً مثل من نیست. در نتیجه چیزی که از من سر میزند، کاملاً متعلق به خودم است. زیرا شخصاً و به تنهایی آن‌را انتخاب کرده ام.

من مالک تمام چیزهای مربوط به خودم هستم:

بدنم، شامل هر چه که هست…

ذهنم شامل تمام افکار و عقایدم …

و احساساتم هرچه که می خواهد باشد: خشم، غم، شادی، نفرت، ترس و…

چشمانم شامل تمام تصاویری که دریافت می کنند…

دهانم شامل تمام حرفهایی که از آن خارج می‌شود: مودبانه، شیرین، یا تلخ، صحیح یا ناصحیح…

صدایم، خواه بلند یا کوتاه…

و تمام حرکاتم چه آنکه برای دیگران است چه برای خودم…

من مالک همه تخیلات، رویاها، امیدها و ترسهایم هستم…

من مالک همه پیروزی‌ها و ناکامی ها و اشتباهاتم هستم…

چون مالک همه‌ی خودم هستم می توانم صمیمانه با خودم آشنا شوم! با این کار می توانم خود را دوست بدارم و با تمام اجزای خود دوست باشم.

می دانم که چیزهایی در مورد من هست که برایم همچون معماست و خودم به‌خوبی آنها را نمی شناسم، اما تا آن زمان که با خود صمیمی و مهربان هستم، می توانم با شهامت و امید در پی حل این معماها باشم و روز به‌روز خود را بهتر و بیشتر بشناسم.

هرطور که به‌نظر برسم و تاثیر بگذارم و هرچه بگویم و انجام دهم و هر چه در لحظه ای از زمان بیاندیشم و احساس کنم، خود من است و نماینده این است که در این لحظه از زمان در کجا هستم…

بعداً وقتی به عقب بنگرم و ببینم که چگونه به‌نظر می‌رسیدم و چه تاثیری گذاشته ام، می توانم قسمت‌های ناجور آن‌را به دور بیاندازم و به‌دنبال آفرینش چیز جدید و جوری باشم…

می توانم ببینم، بشنوم، فکر کنم، سخن بگویم و کار کنم. ابزار آن را دارم که به زندگی ادامه دهم…

به دیگران نزدیک شوم و از وجود مردم و چیزهای خارج از وجود خودم و وجود خودم به زندگی معنی و نظم ببخشم!

من مالک خودم هستم، در نتیجه می توانم مهندس خود باشم!

من خودم هستم و خیلی چیزها روبراه است…

 

انشاء شماره سه

ما آدم ها از لحظه ی تولدمون با یک سری خصوصیات به دنیا اومدیم، از همون لحظه ی اول صدای مخصوص به خودمون رو داشتیم یا مدل خنده یا گریه ی خودمون رو ، این تفاوت ها یه انسان رو میسازن . موقعی که بچه ایم با این انسان که خود ماست کنار اومدیم و دوستش داریم لزومی نمی بینیم که اون رو مخفی کنیم هم اخلاق های که به اسم اخلاق بد نامیده میشن وهم اخلاقی که به اسم خوب نامیده میشن رو پذیرفتیم، می تونیم هرجا و هر مکانی بلند بخندیم می تونیم یا وقتی چیزی رو میخوایم پافشاری کنیم یا می تونیم وقتی از کسی خوشمون نیومد تعریف نکینیم ازش و تملق اون رو نگیم به هر حال دنیای کودکی دنیای خود خود ماست ، شاید واسه همینه که لذتبخش ترین لحظات زندگیمون همون دوران کودکی میشه ، ولی هر چی بزرگتر میشیم شروع میکنیم که پهنون کردن خودمون به خاطر چیزهایی که بعدا میفهمیم ابداً ارزشش رو نداشته برا اینکه بتونیم ارتباط دوستیمون رو با کسی پایدار کنیم یا برای اینکه رئیسمون یا معلمون از ما خوشش بیاد تمام این ها باعث دور شدن خودمون از خودمون میشه و باعث میشه نتونیم از ته دل بخندیم ؛ همۀ آدمای این دنیا یه جورایی به خاطر کسانی یا موقعیت هایی باعث گم شدن خودشون شدن به جز آدمایی که فهمیدن خودشون بودن شاید اولش سخت باشه ولی بعدش به دنیایی پا میزارن که مثل دنیای کودکی پر از شادی و پر لحظه های ناب و پر از موفقیته، فقط کافی خودمون رو باورکنیم به خودمون اعتماد داشته باشیم و از اینکه هستیم هر شکل هر نوع و... ناراحت نباشیم.