مثل نویسی برداشت خود را از مثل اگر صبر کنی ز غوره حلوا سازی بنویسید
تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی
شاخه ی فنی و حرفه ایی پایه دهم صفحه۱۱۳مثل نویسی برداشت خود را از مثل اگر صبر کنی ز غوره حلوا سازی بنویسید
از قدیم همیشه گفته اند که عجله کار شیطان است یعنی انسان عجول همیشه به حرف شیطان گوش می دهد و مطابق درخواست او عمل می کند و چیزی که شیطان فرمان دهد مسلما به نفع ما نیست و به ضرر ما است. بنابراین ما باید خلاف آن عمل کنیم و با صبر و شکیبایی کارهای خود را انجام دهیم،
با صبر در کارها و تمرکز کردن و دقت در کارها علاوه بر افزایش عملکرد و دقت در کار موجب سربلندی ما و پیشرفت روز افزون ما و صعود پله های ترقی ما خواهد شد. انسان عاقل همیشه برای انجام کارهای خود با صبر و تفکر تصمیمات خود را ارزیابی و در نهایت دست به عمل می زند و با دقت فراوان آن را به اتمام می رساند. انسان جاهل همیشه در همه ی کارها عجول است و همیشه تنها به انجام کار فکر می کند و به ظرافت و جامع بودن آن توجهی ندارد.
ضرب المثلی که از قدیم سفری طولانی را طی کرده و به زمان حال رسیده، بسیار نیکو گفته شده است. یعنی انسانی که عجول نیست و در کارها صبر پیشه کند حتی می تواند از غیرممکن ها، ممکن بسازد. یعنی از غوره ایی که حتی تصورش را نمی شود که حلوا ساخته شود، حلوا بسازد،
بنابراین ما نیز باید از همین سنین کم خودمان و به فرزندانمان همیشه یادآور شویم و بیاموزیم که در هر کاری با صبر و دقت می توان راحت تر به نتیجه مطلوب دست یافت و با شتاب بیهوده در کارها تنها به خود ضرر رساند و این عجله ی ما می تواند خسارت های کم یا زیادی به ما وارد نماید و گاه این خسارت ها می توانند قابل جبران نباشد و یا حتی جان کسی را به خطر بیندازد.
بنابراین همیشه باید صبر را در یکی از درجات اولیه ی انجام کارهای خود قرار دهیم و با استفاده از آن به بهترین درجات زندگی دست یابیم. نظر شما در این باره چیست؟
داستان گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی . . .
زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟
آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت اما دریغ از اینکه چیزی عوض شود.
روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه ی راهب رساند، قصه ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می سازد.
راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است. ببر کوهستان؟ آن حیوان وحشی؟راهب در پاسخ گفت: بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می سازم که شوهرت را درمان کند و زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت.
نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می کرد از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد تا آنکه یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد. باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت. هر شبی که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند.
این مسئله چهار ماه طول کشید تا اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی غذا به مشامش می خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن کرد. زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت.
طوری شده بود که ببر بر سر راه می ایستاد و منتظر آن زن می ماند زن نیز هر گاه به ببر می رسید در حالی که سر او را نوازش می کرد به ملایمت به او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان برای ببر غذا می برد و در حالی که سر او را در دامن خود می گذاشت، دست نوازش بر مویش می کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه ی خانه اش شد.
صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می کنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود.
زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: ”مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان کنی و آن ببر را رام خودت سازی،
در وجود تو نیرویی است که گواهی می دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دورساز
جمله روز : اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما می شد سعی و عمل دگر معنی نداشت . موریس مترلینگ
داستان دوم :
داستان ضرب المثل گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد که در فاصله ای دوراز خانه شان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنهاخواست که بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف کنند.
پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده.
پسر دوم گفت: نه.. درختی پوشیده از جوانه بود و پراز امید شکفتن.
پسر سوم گفت: نه.. درختی بود سرشار از شکوفه های زیبا وعطرآگین.. و باشکوه ترین صحنه ای بود که تابه امروز دیده ام.
پسر چهارم گفت: نه!!! درخت بالغی بود پربار از میوه ها.. پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد وگفت:
همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان براساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آنچه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان برمی آید فقط در انتها نمایان می شود، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند!اگر در ”زمستان” تسلیم شوید، امید شکوفایی ”بهار” ، زیبایی “تابستان” و باروری “پاییز” را از کف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل زیبایی و شادی تمام فصلهای دیگر را نابود کند!زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین ؛ در راه های سخت صبر و پایداری کن، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند.
انشا درباره ضرب المثل گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
توی یه موزهی معروف که با سنگ های مرمر کف پوش شده بود, مجسمه بسیار زیبای مرمرینی به نمایش گذاشته شده بودند که مردم از راه های دور و نزدیک واسه دیدنش به اونجا می اومدن. و کسی نبود که اونو ببینه و لب به تحسین باز نکنه. یه شب سنگ مرمری که کف پوش اون سالن بود؛ با مجسمه؛ شروع به حرف زدن کرد و گفت:
“این؛ منصفانه نیست! چرا همه پا روی من می ذارن تا تورو تحسین کنن؟! مگه یادت نیست؟! ما هر دومون توی یه معدن بودیم,مگه نه؟این عادلانه نیست! من خیلی شاکیم!”
مجسمه لبخندی زد و آروم گفت:
“یادته روزی که مجسمه ساز خواست روت کار کنه, چقدر سرسختی و مقاومت کردی؟”سنگ پاسخ داد: “آره ؛آخه ابزارش به من آسیب میرسوند.” آخه گمون کردم می خواد آزارم بده. آخه تحمل اون همه دردو رنج رو نداشتم.” و مجسمه با همون آرامش و لبخند ملیح ادامه داد که:
“ولی من فکر کردم که به طور حتم می خواد ازم چیز بی نظیری بسازه. به طور حتم بناست به یه شاهکار تبدیل بشم . به طور حتم در پی این رنج ؛گنجی هست.پس بهش گفتم : “هرچی میخوای ضربه بزن ؛بتراش و صیقل بده!” و درد کارهاش و لطمه هائی رو که ابزارش به من می زدن رو به جون خریدم.و هر چی بیشتر می شدن؛بیشتر تاب می آوردم تا زیباتر بشم! پس امروز نمی تونی دیگران رو سرزنش کنی که چرا روی تو پا میذارن و بی توجه عبور می کنن.”
آره عزیز! رنج و سختی ها هدایای خالق مهربون هستیه به من و تو . و یادمون باشه قراره اون قدر مهم و پرارزش بشیم که خودمون هم نمی تونیم از الان باور و تصور کنیم. البته به شرط اینکه ازین به بعد به هر مسئله و مشکلی که برامون پیش اومد با صورتی گشاده سلام کنیم
برداشت از مثل گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
قدرت اراده در افرادی که صبر را پیشه خود ساخته اند قوی می شود و با قوی شدن قدرت اراده، مشکلات و سختیها به راحتی حل می شوند. خداوند می فرماید: صبر کن بر آنچه به تو اصابت می کند، به درستی که این از امور عزیمه است.
انگیزه مهمی که اهل بیت اطهار ما را به صبر و شکیبایی امر فرموده اند این است که صبر وسیله قبولی در امتحانات الهی است. به وسیله صبر انسان می تواند در برابر مشکلات و گرفتاریهایی که به عنوان آزمایش برای او پیش می آید ایمان و اعتقاد خود را اثبات کند. اولیاء خدا همه در این امتحان شرکت کرده اند و توانسته اند در نابسامانی شدید خود را تسلیم مشیت خداوند قرار دهند.
تحقیق در مورد گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی
جهان آدمی بدون درد و رنج متصور نیست. پیمانهی هر کسی تا بدانجا که گنجایش و وسعت داشته باشد، با گرفتاریها در هم آمیخته است؛( لقد خلقنا الانسان فی کبد) (۱)
وقتی در این روزها تاریخ را ورق میزنیم، ایام اسارت اهل بیت (ع) را می بینیم.بعد از واقعه خونین عاشورا زنان و کودکان رسالت خویش را برای برملا کردن چهره ظلم آغاز کردند و این کار با صبر میسر بود.وچه زیبا بار مسوولیت بزرگ را بر زمین نهادند و چهره نقاب کشیده یزیدیان را بر ملا کردند.
در زندگی های امروزی صبر دُر نایابی شده که همه بگونه دنبال آن میگردند اما هیچگاه بدرستی ازآن استفده نمیکنند . با توجیهات گوناگون و سرعت زیاد میخواهند پله های ترقی را طی کنند وبه مراتب بالای دنیایی و معنوی برسند در حالی که نمی دانند که هیچ کاری بنتیجه و انجام شیرین نمی رسد مگربا صبر.
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر آری شود ولیک به خون جگر شود (حافظ)
برداشت غلط مردم از صبر این است که باید سکوت کرد ، تسلیم شد و یا از تلاش دست کشید .و این خلاف معنای واقعی صبر است که به معنی حفظ خود از اضطراب و ارامش یافتن است.
پیامبر رحمت ما(ص) صبر را سه گونه تقسیم میکند: صبر بر معصیت و صبر بر طاعت خدا و صبر بر مصیبت (۲)
منظور از صبر بر طاعت ایستادگی در برابر مشکلات اطاعت فرمان الهی است، مثل صبر در برابر انجام واجبات مانند نماز و روزه و غیره. منظور از صبر بر معصیت ، ایستادگی در برابر هوا و هوس و ترک معصیت و نافرمانی خدا است. منظور از صبر بر مصیبت، مقاومت در برابر ناملایمات زندگی و بلایای طبیعی و بیماری ها و مشکلات زندگی است.
صبر کن حافظ به سختی روز و شب عاقبت روزی بیابی کام را