راهنما :
با خیال راحت خرید کنید .پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست .در صورت هرگونه مشکل در خرید آنلاین و دریافت فایل با شماره 09159886819 - صارمی اسمس بدهید .

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «انشا پایه هشتم در مورد ارتباط با خود» ثبت شده است

۰

انشا در مورد ارتباط با خود

 تحقیق رایگان

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا در مورد ارتباط با خود

انشاء شماره یک

مقدمه:انسان ها با اولین فردی که در زندگی آشنا می شوند و از خصوصیات و علایق و تضادهای احساسی آن ها مطلع می شوند خودشان اند. به گونه ایی که راه موفقیت در زندگی در گام نخست شناخت ذات حقیقی خود انسان است.

تنه انشا:انسان ها در گام نخست از زندگی باید خود را بشناسند و از روحیات و علایق خود آگاهی لازم را داشته باشند تا بتوانند به نحو احسنت با خود ارتباط برقرار کنند و بتوانند خود حقیقی خود را در وجود ذاتی خود پیدا کنند. باید به این نتیجه برسد که در آینده از خود چه انتظاری دارد و یا چه در ذهن خود علاقمند است که به چه هدفی دست یابد و یا از چه چیزهایی در زندگی خوشش می آید و یا در مقابل آن از چه چیزهایی بدش می آید. در صورتی که به جواب همه ی این سوال ها دست یافت می توان گفت که انسان توانسته است با خود ارتباط برقرار کنند. در زندگی روزرمره انسان های زیادی هستند که برخلاف عقاید و علاقه مندی های خود تصمیم گیری می کنند و دست به عمل کارهایی می زنند که با روحیات باطنی آن ها مقایرت دارد در آن صورت می گویند که انسان توانسته است که با خود ارتباط برقرار کند و این امر موجب اختلال در زندگی او می شود و موجب می شود که از زندگی اجباری و یا یکنواخت خود دست بکشد و به زودی از ادامه ی آن سیر شود به کارهای دست بزنند که قابل جبران نیستند. انسان آگاه و باهوش در ابتدا برای خود فهرستی از علاقمندی ها و تنفرها خودرا می نویسد و از احساس وجودی خود مطمئن می شود و در گام بعدی دست به عمل می شود و سرنوشت و آینده خود را می سازد. بعضی از انسان ها برای با خود ارتباط برقرار کردن در مقابل آینه می ایستند و از آینه با خود حرف می زنند و یا گاهی در خیابان در حالی که راه می روند با صدای بلند فکر می کنند. روش های برقراری ارتباط با خود متنوع است و هرکسی یک روش را برمی گزیند. حتی بعضی از افراد بدون حرف تنها در دل خود با خودشان مشاجره می کنند و این ها اصلا به مفهوم دیوانگی نیست بلکه نشان دهنده ی ذهنی باز و فکری روشن است که انسان قدرت تفکر دارد و با مشاجره با خود و عقل و احساسات خود راه درست و گزینه بهتر را انتخاب کند.

نتیجه گیری:انسان در روزمره با افراد  و اشخاص زیادی در ارتباط است که این موضوع نشان دهنده ی سالم بودن ذهن و فکر انسان است اما در ابتدا انسان برای بهتر برقراری ارتباط با دیگران باید  نحوه ی ارتباط با خود را یادبگیرد که این موضوع به صورت ذاتی و کاملا شخصی می باشد. روش برقرای ارتباط برای هر شخص با هر روحیاتی متفاوت است که انسان با در نظر گرفتن آن می تواند به راه درست دست یابد

 

انشاء شماره دو

من مالک خودم هستم، در نتیجه می توانم مهندس خود باشم!

من خودم هستم و خیلی چیزها روبراه است…

ویرجینیا ستیر / من خودم هستم!

 

در سرتاسر جهان شخص دیگری نیست که درست مثل من باشد.

کسانی هستند که بعضی از اجزاءشان شبیه من است…

اما کسی دقیقاً مثل من نیست. در نتیجه چیزی که از من سر میزند، کاملاً متعلق به خودم است. زیرا شخصاً و به تنهایی آن‌را انتخاب کرده ام.

من مالک تمام چیزهای مربوط به خودم هستم:

بدنم، شامل هر چه که هست…

ذهنم شامل تمام افکار و عقایدم …

و احساساتم هرچه که می خواهد باشد: خشم، غم، شادی، نفرت، ترس و…

چشمانم شامل تمام تصاویری که دریافت می کنند…

دهانم شامل تمام حرفهایی که از آن خارج می‌شود: مودبانه، شیرین، یا تلخ، صحیح یا ناصحیح…

صدایم، خواه بلند یا کوتاه…

و تمام حرکاتم چه آنکه برای دیگران است چه برای خودم…

من مالک همه تخیلات، رویاها، امیدها و ترسهایم هستم…

من مالک همه پیروزی‌ها و ناکامی ها و اشتباهاتم هستم…

چون مالک همه‌ی خودم هستم می توانم صمیمانه با خودم آشنا شوم! با این کار می توانم خود را دوست بدارم و با تمام اجزای خود دوست باشم.

می دانم که چیزهایی در مورد من هست که برایم همچون معماست و خودم به‌خوبی آنها را نمی شناسم، اما تا آن زمان که با خود صمیمی و مهربان هستم، می توانم با شهامت و امید در پی حل این معماها باشم و روز به‌روز خود را بهتر و بیشتر بشناسم.

هرطور که به‌نظر برسم و تاثیر بگذارم و هرچه بگویم و انجام دهم و هر چه در لحظه ای از زمان بیاندیشم و احساس کنم، خود من است و نماینده این است که در این لحظه از زمان در کجا هستم…

بعداً وقتی به عقب بنگرم و ببینم که چگونه به‌نظر می‌رسیدم و چه تاثیری گذاشته ام، می توانم قسمت‌های ناجور آن‌را به دور بیاندازم و به‌دنبال آفرینش چیز جدید و جوری باشم…

می توانم ببینم، بشنوم، فکر کنم، سخن بگویم و کار کنم. ابزار آن را دارم که به زندگی ادامه دهم…

به دیگران نزدیک شوم و از وجود مردم و چیزهای خارج از وجود خودم و وجود خودم به زندگی معنی و نظم ببخشم!

من مالک خودم هستم، در نتیجه می توانم مهندس خود باشم!

من خودم هستم و خیلی چیزها روبراه است…

 

انشاء شماره سه

ما آدم ها از لحظه ی تولدمون با یک سری خصوصیات به دنیا اومدیم، از همون لحظه ی اول صدای مخصوص به خودمون رو داشتیم یا مدل خنده یا گریه ی خودمون رو ، این تفاوت ها یه انسان رو میسازن . موقعی که بچه ایم با این انسان که خود ماست کنار اومدیم و دوستش داریم لزومی نمی بینیم که اون رو مخفی کنیم هم اخلاق های که به اسم اخلاق بد نامیده میشن وهم اخلاقی که به اسم خوب نامیده میشن رو پذیرفتیم، می تونیم هرجا و هر مکانی بلند بخندیم می تونیم یا وقتی چیزی رو میخوایم پافشاری کنیم یا می تونیم وقتی از کسی خوشمون نیومد تعریف نکینیم ازش و تملق اون رو نگیم به هر حال دنیای کودکی دنیای خود خود ماست ، شاید واسه همینه که لذتبخش ترین لحظات زندگیمون همون دوران کودکی میشه ، ولی هر چی بزرگتر میشیم شروع میکنیم که پهنون کردن خودمون به خاطر چیزهایی که بعدا میفهمیم ابداً ارزشش رو نداشته برا اینکه بتونیم ارتباط دوستیمون رو با کسی پایدار کنیم یا برای اینکه رئیسمون یا معلمون از ما خوشش بیاد تمام این ها باعث دور شدن خودمون از خودمون میشه و باعث میشه نتونیم از ته دل بخندیم ؛ همۀ آدمای این دنیا یه جورایی به خاطر کسانی یا موقعیت هایی باعث گم شدن خودشون شدن به جز آدمایی که فهمیدن خودشون بودن شاید اولش سخت باشه ولی بعدش به دنیایی پا میزارن که مثل دنیای کودکی پر از شادی و پر لحظه های ناب و پر از موفقیته، فقط کافی خودمون رو باورکنیم به خودمون اعتماد داشته باشیم و از اینکه هستیم هر شکل هر نوع و... ناراحت نباشیم.