انشا در مورد هدف زندگی پایه نهم صفحه۸۱
انشا در مورد هدف زندگی
انشاء شماره یک
مقدمه:عزیز من هر انسانی در زندگی خود باید هدفی داشته و آن را دنبال کند و زندگی او براساس هدفی که دارد پایه ریزی می شود و روی موج زندگی بالا و پایین می شود.
تنه انشاء: زندگی بدون هدف مانند راهی طولانی است که هر چقدر جلو بروی به مقصد نمی رسی و در نهایت در جایی یا مکانی خسته و دلزده می ایستی و سرگردان و پریشان حال به دنبال راه درست می گردی و هر چقدر نگاه کنی چیزی جز سراب نمی بینی.
انسان باید از همان ابتدای زندگی برای ادامه ی زندگی خود هدف و برنامه ریزی داشته باشد و براساس آن پایه های زندگی خود را بنا کند و روز به روز با چیدن آجر و نما دهی به آن، آن را تبدیل به کاخ آرزوهایش کند و اینگونه با هر آجری که می چیند یک قدم در رسیدن به هدف خود نزدیک می شود و انگیزه ی بیشتری برای ادامه ی کار خود می یابد
تا هرچه زودتر به هدف زندگی خود دست یابد. هدف زندگی هر انسانی براساس ذات و تفکر عقلی او گرفته می شود. به طوری که از جایی به بعد تصمیم می گیرد که در زندگی یکی از علایق خود را به عنوان هدف برگزیند و آن را دنبال کند.
فرزندم تو نیز همیشه یادت بماند که زندگی خیلی کوتاه است و باید قدر لحظه به لحظه ی آن را بدانی و نباید با بطالت آن را از دست بدهی و همیشه سعی کن که تمام تلاش خود را برای رسیدن به آنچه که دوست داری بگذار و از تلاش و کوشش دست برندار و هرگز ناامید نشو زیرا که حتم دارم کاخ آرزوهای تو خیلی زیبا خواهد شد و آن را هرگز نصفه و نیمه رها مکن.
نتیجه گیری: اگر در زندگی هدف اشتباهی را دنبال کنید در نهایت به مقصدی اشتباه می رسید که با رسیدن به آن نه شوقی دارید و نه شوری برای ادامه ی زندگی. بلکه باید قبل از هر کاری درست انتخاب کنیم و درست هدف گذاری کنیم زیرا که در نهایت کار، باز هم خیری جز پشیمانی برایتان باقی نمی رساند و با پشیمانی هیچ چیزی به عقب باز نمی گردد. پس تا زمانی که فرصت دارید زندگی را درست زندگی کنید.
انشاء شماره دو
مهم ترین و اصلی ترین هدف من در زندگی تقرب به خداوند متعال و کسب رضایت اوست زیرا می توانم به این وسیله به هدف های دیگر هم برسم . امام حسین ع هم در این مورد می فرمایند :
هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز می کند و هر که رضایت مردم را با ناخوشنودی خدا طلب کند خداوند او را به مردم وا می گذارد.
« هدف زندگی» بیانگر این نکته است که « انسان به کدامین سو باید حرکت کند تا کجا پیش رود در نهایت چه بشود » چه سرنوشتی فراروی او هست و سعادت او در چیست ؟
هر انسانی برای زندگی خود اهدافی دارد. هدف داشتن، مانند اعتماد به نفس، ارزش و دلیلی برای ادامه زندگی است و اگر انسان از وجود اهداف زندگی خود آگاه باشد، یا نباشد، به ارزش واقعی آنها خدشه ای وارد نمی شود. درست مانند واقعیت های جهان هستی؛ آگاهی و یا عدم آگاهی ما، باعث هیچگونه تغییری در آنها نمی شود. اگر در مورد اهداف زندگی خود شک و تردید دارید، اصلا ناراحت نباشید. افراد زیادی هستند که حتی، هدف داشتن را به تمسخر می گیرند! مانند بسیاری از جوانان و شاید خود شما در دوران جوانی! بسیاری از مردم بصورت شناور بروی جریان زندگی، بدون هدف و برنامه ریزی، مشغول گذران عمر هستند. این امری طبیعی است که انسان روز به روز زندگی خود را سپری کند. یک روز، پر از تنش و عصبانیت و روز دیگر آرام و بدون خشونت، مانند اقیانوسی که در یک گوشه آن طوفان و در گوشه ای دیگر آرام و آفتابی است. بهر حال، زندگی از بدو تولد تا سنین بلوغ و بزرگسالی و پایان باشکوه آن، بصورت شناور ادامه دارد. آیا این واقعا همان چیزی نیست که همه خواهان آن هستیم؟ یک زندگی بدون تشویش و نگرانی؟ بدون شک این یک زندگی دلخواه است، ولی انسان می تواند بیشتر بخواهد و برای خواست و دریافت بیشتر، به هدف نیازمند است.
هدف در لغت، به معنای (نشانه) و (غرض) است، اما در اصطلاح چیزی است که شخص قبل از عمل، آن را در نظر می گیرد و نیروی خویش و وسایل لازم را برای وصول به آن به کار می برد و غرضش دست یابی و رسیدن به آن است.شناخت و انتخاب هدف، یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان هیچ شناختی از هدف خود در زندگی نداشته باشد، آن را پوچ و بی معنا خواهد یافت. همه فعالیت های آگاهانه و نا آگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی اش در زندگی روشن باشد.
انشاء شماره سه
برای اینکه یک انسان بتواند در زندگی موفق باشد، به عوامل مختلف و متعدد نیاز دارد و یکی از آنها داشتن هدف در زندگی است.
هدف زندگی به آن چشم اندازهایی گفته میشود که یک انسان برای آینده مد نظر قرار میدهد و به سمت آنها حرکت میکند تا در نهایت بتواند سرنوشتی برای خود رقم بزند که با سعادت و خوشبختی همراه باشد. بسته به اینکه فرد چه هدفی برای زندگی انتخاب کند، چگونگی آینده و سرنوشت او تعیین میشود.
هدف داشتن لازمه زندگی پرنشاط و پرتکاپو است. بعضی از افراد در زندگی هدف خاصی ندارند و از تعیین هدف طفره میروند. به این نوع زندگی باری به هرجهت هم میگویند. هدف نداشتن در زندگی باعث احساس پوچی و سردرگمی شده و در نهایت فرد افسرده میشود.
البته اینکه فرد در زندگی هدف داشته باشد، او را سعادتمند نمیکند. به عنوان مثال برخی افراد آنقدر اهداف بزرگ و دور از دسترسی برای خود انتخاب میکنند که تقریباً رسیدن به آنها ناممکن است و پس از مدتی که تلاش کردند اما به هدف نرسیدند، ناامیدی و سرخوردگی زندگی آنها را فرامیگیرد.
گاهی حتی تعیین هدفهای واقعی و قابل دستیابی نیز به زندگی خوب و خوشبختی کمک نمیکنند. مانند گروهی که اهداف زیادی برای زندگی خود دارند که بیشتر آنها خوب و متعالی هستند اما هیچ تلاشی برای رسیدن به اهدافشان نمیکنند. یعنی صرفاً از داشتن هدف حرف میزنند. هدف در حرف و ذهن آنها وجود دارد اما در عمل برای رسیدن به آن هدف یا اهداف تلاش نمیکنند.
درباره هدف زندگی سخن زیاد هست اما مهمترین آنها همین است که آدمها باید در زندگی هدف داشته باشند چون هدف به زندگی انسان معنا میدهد.
انشاء شماره چهار
هرفردی در هر دورهای از زندگی هدفهایی دارد. برخی هدفها در طول عمر ثابت هستند و برخی دیگر با گذر زمان تغییر میکنند. من در سالهای مختلف زندگی هدفهای متفاوتی داشتم.
چهارساله که بودم، هدف زندگیام خوردن همه بستنیهای دنیا بود. فکر میکردم اگر همه بستنیهای دنیا را بخورم به جایگاه واقعی خودم در زندگی رسیدهام. از یک بچه چهار ساله انتظار بیشتر از این هم نیست.
پنج ساله که شدم، به مهد کودک رفتم. هدف زندگیام این بود که بتوانم مثل مربیمان یک زن مهربان باشم و شعرهای قشنگی را که او بلد است بخوانم. آخر سال همه شعرهای او را حفظ شده بودم اما به اندازه او بزرگ نبودم.
تابستان همان سال، هدف قبلیام را به کل فراموش کردم. با هواپیما به مسافرت رفتیم و به این نتیجه رسیده بودم که قدرتمندترین فرد روی زمین یک خلبان است. برای همین تصمیم گرفتم هر کاری میتوانم انجام دهم تا خلبان شوم و به هرجا خواستم بروم. خواهرم به هدف زندگیام خندید و گفت که خلبان از خودش هواپیما ندارد. پس من تصمیم گرفتم یک هواپیما هم بخرم و این حداقل تا وقتی که به مدرسه رفتم، تبدیل به هدف بزرگی در زندگی من شده بود.
یکی از هدفهای سالهای دوران دبستان که هرگاه بهش فکر میکنم خندهام میگیرد این بود میخواستم مثل جابر بن حیان، حافظ یا سعدی، ابن سینا و همه دانشمندان و شاعران بزرگ بشوم. آنها که فقط دانشمند یا فقط شاعر بودند به قدر کافی تلاش نکرده بودند، هدف زندگی من این شده بود که فرد بزرگی شوم نه مثل آنها که فقط در یک زمینه فعالیت کردهاند، به خودم میگفتم: من همه زمینهها دانشمند خواهم شد و ادیب و فیلسوف و شاعر و نویسنده و...
از دیگر هدفهای زندگی من گرفتن جایزه نوبل، رئیس جمهور شدن، کشف کردن یک عنصر دیگر، بهتر از پیکاسو نقاشی کشیدن و هزار هدف دیگر بود که کودکیام با فکر کردن به آنها گذشت. اما هیچ کدام از آن اهداف ماندگار نشدند و الان در حد یک خاطره هستند.
الان یک نوجوان هستم. میتوانم درست فکر کنم و با توجه به امکانات و استعدادهایم برای خودم هدف تعیین کنم. اینکه بتوانم یک انسان مفید به حال خودم، خانوادهام و جامعه باشم، هدفی مناسب برای داشتن زندگی خوب است و برای رسیدن به این هدف با تمام وجودم تلاش خواهم کرد.
انشاء شماره پنج
در زندگی هر آدمی باید از ابتدای راه خود هدفی برای زندگی خویش تعیین کند . تا بر اساس آن سر نوشت خود را رقم بزند و به هدف خود برسد
من از دورانی که حس کردم توانایی تصمیم گیری را دارم و می توانم تشخیص دهم که در چه چیزی استعداد دارم و در چه موضوعی علاقه منم هدف زندگی را مشخص کردم که در ابتدا تصمیم گرفتم یکی از اهداف زندگیم این باشد که انسانی تاثیر گذار در جامعه خود باشم و به دیگران کمک کنم و رضایت خداوند و خشنودی خدا را در پیش بگیرم و صدمه و آسیبی به اطرافیان و دیگران نرسانم و اما در کنار همه این اهداف یکی از بزرگترین اهداف زندگی من رشته تحصیلی من در دوران دانشگاه بود که تصمیم گرفتم که در آینده در دانشگاه با تلاش و زحمت در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهم.
تا با دکتر شدن به دیگران کمک کنم و علاوه بر آن نقش مفیدی نیز در جامعه خود ایفا کنم . من رشته ی پزشکی را خیلی دوست دارم و امید وارم که به بزرگترین هدف زندگی خود برسم