انشا در مورد روز مادر
انشای آزاد روز مادر میلاد بانو فاطمه زهرا(س)
انشاء شماره یک
انشا با موضوع روز مادر
مقدمه:بهشت تنها زیرپای مادران نیست. بهشت در دستان مادران است، که با دست های مهربانشان دست روی سرمان می کشند و در میان دست هایشان قد می کشیم و بزرگ می شویم. بهشت در دل های مادران است. در دل هایی که تنها دل نیست بلکه دریایی پر عظمت است که هرچقدر در میانشان شنا کنی و هر چقدر پارو بزنی به مقصد نمی رسی تنها در میان خوشی و لذت غرق می شوی.
تنه انشا: مادر یعنی یک بغل تنهایی، نگرانی، دلشوره، صبر و از خودگذشتگی. مادر یعنی یک خروار محبت. مادر یعنی یک جهان عشق. عشق.مادر را نه می توان مانند کرد و نه می توان مثال زد. مادر یعنی هرچه بگوییم کم گفته ایم. مادر یعنی کسی که نه ماه تو را در وجودش با تمام وجود در آغوش گرفته، راه می رود به تو فکر می کند، می خندد به تو فکر می کند، غذا می خورد به تو فکر می کند و هر لحظه نام تو را صدا می زند. مادر یعنی قبل از هر کاری و هر فکری و هر تصمیمی فقط به تو فکر می کند، صلاحیت تو را بیشتر می خواهد و عاقبت به خیریت را بیشتر از همه دعا می کند.
مادر یعنی همیشه پشتت گرم است به کوهی محکم یعنی همیشه دلت روشن است به خورشیدی تابان. یعنی دستانت گره خورده به دستانی گرم که هر کاری کنی و هر تصمیمی بگیی ترکت نخواهد کرد و پابه پای تو گام بر می دارد دقیقا مانند همان کودکی که راه فتن را به تو آموخت و پابه پای تو خندیده و گریه کرد و شاد بود.
نتیجه گیری:تا مادر هست در کنارش بنشین. یک استکان چایی با او بنوش و کمی با او حرف بزن دقیقا همین الان که زمان داری و مادرت در کنارت است بهانه های بی جا را کنار بگذار و کمی از با او بودن لذت ببر و زمانی که از دستش دادی و دیگر در کنارت نبود دقیقا همین لحظات ساده نیز برایت آرزو می شود و تنها چیزی که برایت باقی می ماند حسرت است و حسرت.
انشاء شماره دو
رایحۀ خوش گل ها، مادر یعنی تمام وجود ما.
ای که همه ی جا هستی و بوی تو آرامش بخش دل هاست.
ای که پادشاهان نیرومند گدای دستای تواند. ای کسیکه بهشت بی صبرانه مشتاق تو است.بگو چگونه ستایش جان سوزی هایت را کنم، بگو چگونه شب هایی راکه در خواب ناز بودم و تو بیدار ماندی را جبران کنم، بگو چگونه دوایی باشم بر درد های زندگی ات.
ای مادرم بدان تا تو به بهشت نروی به بهشت نمیروم، بدان پس از گذشت سالها، سال مهرت در دلم جاری میماند.دوستت دارم، اشکهای گوشه چشمت را هنگام موفقیتم دوست دارمنگاه مادرانه ات را هنگام جدایی ها دوست دارم و تا ابد محتاج دستانت هستم، محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد، محتاج دستانی که پارچه ی خنک بر پیشانیم نهاد.
حتی محتاج آن دستانی هستم که سیلی بر صورتم نهاد و راه بد و راست رابه من نشان داد.
ای مادرم، ای کسیکه هر چه گویم تلافی جانسوزی هایت نمیشود.
ای کسیکه آوردن نامت پر افتخار تر از قهرمان شدن در جهان است
به خاط تمام خوبی هایی که در حقم کردی و من نادیده گرفتم مرا ببخش.
گر سلطان عالمی هنوز گدای مادری
انشاء شماره سه
مادر کلمه است که هر انسان آگاه به آن آشنایی کامل دارد
هر انسان از آوان طفولیت الی آخرین ساعت حیات خویش در فکر واندیشه این گوهر زیبا وگرانبها می باشد زمانیکه انسان پا به عرصه حیات و زندگی می گذارد همین مادر است که طفل خویش را با یک عالم مشکلات زندگی تربیت وپرورش داده تا باشد مصدر خدمت برای خود وجامعه خویش گردد
شب زنده داری های مادر در آوان طفولیت بخاطر صحت وسلامتی طفلش وباخبری ازآن هزاران تکالیف جدی دیگر که هر لحظه حیات طفل رابه مخاطره می اندازد یکی از اعمالی به حساب میرود که هر انسان داردای ضمیر روشن ولو هر قدر مصدر خدمت برای مادر خویش گردد باز هم ناچیز خواهد بود
و آرزوی همیشه گی مادر باخبری از طفلش است . مادر مقدس ترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیبا ترین وگرانبها ترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. وهر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک ومقدس هر انسان روشنفکر لازم می باشد و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال«ج» باشد با ید به بهترین صورت اطاعت واحترام مادر را داشته باشد.تلخ ترین لحظه عمر، لحظه مرگ مادر است و آغوش مادر گرم ترین جای برای زیستن است. مادر نه بلکه فرزند خود را نه ماه در شکم خود حمل میکند بلکه بی خوابی های مادر که برطفلش می کشد اصلاً جبران نمیشود.
پیامبر اکرم «ص» می فرماید که اگر من مادر خود را به آغوش خود گرفته هفتاد دور خانه خدارا طواف کنم باز هم ناچیز خواهد یک شب بی خوابی مادر جبران نمیشود، یعنی زحمات که مادر بر اولاد خویش می کشد جبران ناپذیر است. ومادر تمام زنده گی اش را فدای اولاد خویش میکند تا یک اولاد های خوب وبا تربیت تحویل به جامعه بدهد، زیرا که چه خوش گفته اند که:
بهشت زیر پای مادران است
انشاء شماره چهار
از زلالی چشمانت که دریایی از مهر و محبت در آن موج می زند؛ از قلب با صفایت که آکنده از شمیم معرفت است، از تو ای یگانه؛ ای روشنایی؛ ای زندگی…
تو که با شکوفه ی لبخند زیبا می شوی؛ تو آن پناهگاهی هستی که مرا از هجوم سیاهی و تاریکی در امان می داری؛ اما من همیشه با نگاهی کودکانه همه ی چیز رابه بازی می گیرم؛ وتو چه صبور و بردباری در برابر کردار من و چه مهربان و با صفا نوازشم می کنی.
من زندگی رابا تو معنا می کنم، غروب را دوست دارم با تو، زیرا مرا بر بالای بلند نگاهت می نشانی و من از منظره ی چشمان تو غروب را می نگرم. دوستت دارم آن زمان که در پناه دست های مهربان تو آرامش می گیرم؛ دوستت دارم عاشقانه، صادقانه، بی نهایت، تا قیامت…ای مادر خوبم.
انشاء شماره پنج
ای کسی که خورشید در مقابل مهربانی ات شرمنده می شود و ماه چهره در نقاب می کشد، هنگامی که رنج بی خوابی ات را که با گریه های شبانه ی من تفسیر می شود، تصور می کنم و زمانی که به یاد میآورم که نمی توانستم لحظه ای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی تو بمانم، اشک روی چشمانم پرده می اندازد.
مادرم، ای امید من، هنگامی که با وجودت گل آرزوهایم شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوتم شکست. تو به من زبانی آسمانی یاد دادی، تو آیینه ی آفتابی. مرا مثل آب جذب خودت کردی، تو مرا سبز کردی
مادرم، ای آن که وجود مقدست سراسر عشق و ایمان و دل دریاییت به وسعت آسمان است، من با واژه هایم که لبریز عشق است همه ی جا می نویسم که دوستت دارم و بدان که تو را در ایمن ترین و زیباترین عضو بدنم جای داده ام و هر لحظه با هر تپش، قلبم نام زیبایت را زمزمه می کند
مادرم؛ عشق را بخاطر تو آموختم. دوست داشتن را برای تو نوشتم و تویی که همیشه در زندگی ام ترانه ی امید سردادی. تو را دوست می دارم اگر باور کنی تو خدای روی زمینم هستی.
انشاء شماره شش
قلبت همچون آسمان است،آبی،آرام،صبور
دستانت همچون شاخه های درختان است،زیبا،لطیف،بخشنده
چهره ات همچون مرواریدی درصدف است،درخشان،باارزش،جذاب
مادرم،اکنون قلم رابه دست گرفته ام تا ازمهربانی،صداقت،شکیبایی و قامت سروگونه ات تشکری هرچند ناچیزرابه رخ دل سپید ورق هابکشم
مادرم،بارش باران مهربانی وجودت برکویر بیقراری های شبانه روزی ام،امیدوارم می کند به فردایی بهتر،پرمعناتر و زیباتر.
خدایا،ازبهشت بالاترجایی میخواهم.نه برای خودم،برای زیرپای مادرم
ای همراه گهواره تاگورمن،روزت مبارک
انشاء شماره هفت
نوبتی هم باشد نوبت دیگر به تورسیده ،از تو که صدای فاصله ی گنگی است و ردی روی جاده دلتنگ دیروزنمانده،همه جاروشن است وثانیه ها،خراش دوری های گذشته رامرهم می گذارند،که مثل پروانه ،روی فصل خلوتت پرزدم وتو،مانندماهی سفید درزلال خیالم لغزیدی.
ببخش که اینگونه شاخه های نازک انارت رابه بازی گرفتم ودرهمه کوچه های بی قرار ات پرسه زدم.حال اگر حالم رامی پرسی خوبم،سرزنده وبازیگوش.درست انگار شاخه نیلوفر بلندی که بازیچه باد است ونبضش ر اباغبان باآب گرفته.
اماحیف ،حیف که از تو نوشتن مثل خواب کودکی است که صدای بال پروانه بیدارش می کند.وبافریاد بلند لالایی می خوابد
بایدبایک سبدباواژه های ناب و نوبرانه سراغت آمد.ازشبنم شروع کرد تابه باران رسید سیلاب که شد،با قایق و پارو رفت و میهمان زاینده رودشد و درنسیم جادویی اش لذت یک لبخندمهربان راازبرق چشم هایت دزدید.
اینک آهسته وآرام برروی چهره ات چرخی می زنم ونامت راصدامی کنم .
ای بهترینم؛ ای مادر
انشاء شماره هشت
مادرم ای آن که ازهمه به من نزدیک تری دست های پرمهرت رابوسه باران می کنم وزیرپایت راگل افشان.
مادرم تو همیشه یارو یاور و راهنمای من بودی و در همه حال برای من دلسوزی می کردی.
توبودی که بامهرومحبت ،عشق و وفارا به من آموختی.
مادرم!طنین خوشت هنوزکه هنوزاست درگوشم می پیچدو برلبانم جاری است.مادرم،تومثل خورشیدی هستی که پرتوهای محبتت رابردلم تاباندی ودلم رامثل آیینه پاک وشفاف ساختی.
مادرم دوست دارم درآغوش بگیرمت وباتمام قدرت بگویم که دوستت دارم...
انشاء شماره نه
آن هنگام که درخشندگی چشمانت را در آسمان زندگی ام می بینم؛ آن هنگام که جوشش چشمه ی چشمت را در سراشیبی صورت زیبایت برانداز می کنم؛ زمانی که به یاد می آورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرت حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بی تابی نامت را بر زبان می آوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانه گیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار می کوبد.
عزیز من، عزیز بودنت را خدا دانست. او که بهشت را زیر پایت نهاد؛ و تو را بزرگ و گرامی داشت.
گاه دست هایم روی موج احساس می لرزد و باران اشک در چشمانم به غم می نشیند. چرا که جوانیت رابه پای من ریختی تا جوانم کنی،تا روزی کنارت بنشینم و سرم را بر زانویت بگذارم و نوازش دست هایت را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیه گاهت شوم و انیس تنهاییت.
انشاء شماره ده
روز مادر مصادف است با ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها . در بیستم جمادى الثانى سال دوم بعثت، دخترى پا به عرصه وجود نهاد، دخترى که همتاى على (ع)، سرمنشأ و ریشه سلسله امامت و ولایت، و الگوى تمامى مؤمنین و موحدین است، بانویی که گل سرسبد تمام بانوان عالم است؛ تنها زنی که پدرش معصوم ، شوهرش معصوم و خودش نیز معصوم بوده و پیامبر گرامی اسلام (ص) به او لقب اُم ابیها داده است،یعنی زنی که برای پدرش همچون مادر بود.
در فرهنگ پر بار ایران اسلامی این روزبه عنوان روز مادر نام گرفته تا زنان و مادران این مرز و بوم از او درس ایمان ، فداکاری و مهربانی بیاموزند.
تاریخچه روز مادر در یونان به گذشته خیلی دور بر می گردد. ۲۵ سال قبل از ظهور عیسی مسیح (ع) ، الهه های یونانی وجود داشتند که برای آنها نوعی جشن مادر برگزار می شد.مردم هنگ کنگ ، پاکستان ، قطر ، عربستان سعودی و امارات متحده ی عربی روز مادر را در ماه مه جشن می گیرند. مردم این کشورها که عموماً مسلمان اند، در این روز به دیدن مادران خود می روند و با در دست داشتن هدایایی چون گل ، کیک ، اشیای زینتی و قیمتی از ایشان قدردانی می کنند.
اگر چه هر کشوری با فرهنگ خاص خود برای انتخاب روز مادر سمبل و دلیلی دارد. اما آنچه اهمیت دارد قدردانی و تشکر از مقام مادر است؛ و این مراسم بهانه ای است تا توجه بیشتری به مادران داشته باشیم و به آنها ثابت کنیم که چقدر دوستشان داریم.