راهنما :
با خیال راحت خرید کنید .پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست .در صورت هرگونه مشکل در خرید آنلاین و دریافت فایل با شماره 09159886819 - صارمی اسمس بدهید .

۰

تحقیق درمورد علل بد حجابی در جامعه

 تحقیق رایگان

تحقیق درمورد علل بد حجابی در جامعه
تحقیق درمورد علل بد حجابی در جامعه

 

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

علل بد حجابی در جامعه

3- عده‌ای بخاطر عقده‌های روانی و کمبودهای روحی است که دروجودشان احساس می‌کنند. با گمان واهی خود موی سر خودرا بیرون می‌ریزند و با اداء و اطوار و آرایش در خیابان و انظار عمومی ظاهر می‌شوند تا این کمبودهای روانی را جبران کنند. آیا عاقلانه است دختر و زنی که می‌تواند مانند انبیا با تربیت فرزندان صالح، جامعه را اصلاح نماید به صورت عروسک متحرک در کوچه وخیابان خود را تحقیر و بی‌ارزش نماید!

4- علت بدحجابی بعضی از اشخاص به خاطر داشتن دوستان ناباب می‌باشد. از اول دختر و زن خوبی بوده، ولی در اثر بی‌اطلاعی و عدم ایمان قوی تحت تاثیر دوست بدحجابش قرار می‌گیرد. در حالی که دختران مسلمان باید بدانند انسان نباید به هیچ دوست و انسانی اطمینان کامل داشته باشد. در صورتی که دوست انسان گناه می‌کند که بدحجابی یکی از آن گناهان بزرگ است. اگر می‌تواند به او تذکر دهد و اصلاحش گرداند و اگر نمی‌تواند به حال خودش رهایش کند. لذا حضرت علی(ع) فرموده:

 

 

«لاتثق بالصدیق قبل الخیره».

پیش از آزمایش و شناخت، به دوستت اعتماد مکن.

نیز فرموده است:

«من ابک نهاک».

دوست تو کسی است که تو را از گناهان و خطاها باز دارد.

«اخوک فی الله م هداک الی الرشاد و نهاک عن الفساد و اعانک علی اصلاح المعاد».

برادر دینی و دوست تو کسی است که تو را به راه راست هدایت نماید و تو را از گناه و فساد دور کند و در انجام امور آخرت و اصلاح آن تو را یاری نماید.

بنابراین والدین محترم مراقب فرزندان عزیز خود باشند که با چه کسانی دوست می‌شوند و همچنین خود با هر کس دوست نشوید و در هر جشن و مهمانی شرکت نکنید.

حضرت علی(ع) فرمود:

«لا یامن مجالس الاشرار غوائل البلاء»:

انسان در مجالس ناپاکان و گناهکاران از سختیها و بلاهایی که دراثر گناه فرود می‌آید در امان نیست.

5- تهاجم فرهنگی بیگانه و خودباختگی علت دیگری برای ترویج بدجابی و بی‌بندوباری در جامعه است که از سوی جراید، رادیوها، ماهواره، نوار و فیلم‌های مبتذل از طرف کشورهای بیگانه و دشمنان اسلام ماننند سیل به طرف کشورهای اسلامی در حرکت است و بعضی از زنان و جوانان تحت تاثیر قرار می‌گیرند؛ به گونه‌ای که با دیدن یکی از این برنامه‌های فاسد آثارش در شکل و قیافه آنها مشاهده می‌شود.

6- بعضی از این بدحجابها باقیماندة رژیم ظاغوت می‌باشد آنهایی که در هتلها و کاباره‌ها، برنامه رقص و آواز و مفاسد دیگر داشتند و یا دراین گونه برنامه شکرت می‌کردند بطوری که گاهی از اوقات تا نزدیک صبح به لهو و لعب و میگساری مشغول بودند که الحمدالله با عنایت ایزد منان و برکت انقلاب اسلامی آن مفاسد و بی‌بندوباریها برچیده شد. اگرچه در گوشه و کنار افرادی هستند کهدر حسرت آن روزها به سر می‌برند و با حرفها و اعمالشان آرزوی برگشتنم آن زمان را می‌کنند، امیدواریم که هدایت شوند همانطوری که بسیاری از آنها توبه کردند و انسهای شریف و خدمتگزار اسلام گردیدند.

7- بعضی دیگر به خاطر مفسد فی‌الارض بودن پدر، یا برادر و... دل‌خوشی از انقلاب اسلامی ندارند و هر جا که می‌نشینند از نظام اسلامی بدگویی می‌کنند. این گروه و بعضی دیگر اگر از مردم حزب‌الله و شهیدپرور که اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند نترسند این روسری کذایی را هم، سر نمی‌کنند. اگرچه در بین این مفسدین فی‌الارض بسیاری از خانواده و اقوامشان هستند که هیچ چیز بیشتر دوست دارند و نمی‌آیند دین و آخرتشان را به خاطر یک فرد خطاکار از دست بدهند.

8- منشا دیگر بدحجابی زنان، عدم اطلاع و آگاهی مردان اعم از پدر و شوهر و برادر و.. از دین می‌باشد به عبارت دیگر بدحجابی زن نشانه نداشتن تعصب دینی و غیرت مرد است. مگر می‌شود مردی غیرت داشته باشد و زن و دختر و خواهرش بدحجاب بیرون بیایند؟

9- خوردن لقمه حرام یکی از علت‌های مهم بدحجابی است. کسی که درآمد و کسب زندگیش را با ربا، رشوه، گرانفروشی ، کم‌فروشی، غش در معامله، کم‌کاری در اداره و محل کار و مصرف بیجا از بیت‌المال... مخلوط می‌کند و آم را به خود زن و فرزندش می‌دهد در نتیجه غذای حرام و گناهان سبب می‌شود که دختر و همسر چنین شخصی عروسک متحرک کوچه و بازار شود و پسر او نیز خود را به شکل دختران و غربیها درآورد وخود هم عکس‌العملی نشان ندهد.

 

 

در روز عاشورا امام حسین(ع) خطاب به مردم فرمود:

«...غیر مستمع لقولی قد انخزل عطیاتکم من‌الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم».

شما که گوش به سخنان من نمی‌دهید وحرف من در دل شما اثر نمی‌کند، علتش آن هدایای است که از راه حرام به دست شما رسیده و شکمهای شما ار حرام پر شده و به همین خاطر خداوند بزرگ در دلهایتان مهر زده(و سیاه گردانیده است).

آری اگر شکم از راه حرام پر شد حرف سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم در او اثر نمی‌کند و این سخن آن حضرت(ع) هشداری هم به بعضی از افرادی که در جامعه مسئولیت و یا موقعیتی دارند می‌باشد و آن این است که مواظب باشند در هر مهمانی شرکت نکنند و هر هدیه‌ای را قبول نکنند. چون بعضی‌ها برای تملق و حل مشکلاتشان و رسیدن به پست و مقام، این غذاهای چرب و نرم را در جلوی مهمان قرار می‌دهند. و بدانید که اگر شما موقعیتی نداشتی زا بسیاری این مهمانیها و افطاری‌ها و هدایا خبری نبود. اینها در باطن رشوه است اگر چه اسمش مهمانی و افطاری و هدیه برای ارضا خدا باشد، و حتی مناسب است از هدایایی که در مراسم تودیع بعضی از مسئولین می‌دهند اجتناب شود و آن مسئول هم بی‌مهابا خود را به آب و آتش نزند و این چنین دنیا و آخرت خود را خراب نسازد که سیره حضرت علی(ع) این گونه نبوده است. اگر چه ما نمی‌توانیم مثل آن بزرگوار سلام‌الله علبه باشیم ولی می‌توانیم کمی شبیه آن حضرت(ع) عمل نماییم.www.zibaweb.com

10- توجه به تجملات و تشریفات که منجر به دیر ازدواج کردن دختران می‌شود نیز علت دیگری برای بدحجابی است. دختری که با لباس نامناسب و ادا واطوار، خود را در معرض دید عموم مخصوصاً جوانان قرار می‌دهد در حقیقت به صورت کنایه و غیرمستقیم می‌گوید: من احتیاج به ازدواج دارم و ظاهرم نشان دهنده همین موضوع می‌باشد. ولی باید گفت: دخترجوان، پاکدامنی و حجاب و تقوایت را حفظ کن تا جوانی که مرد زندگی است رغبت کند به خواستگاریت بیاید و با شما ازدواج نماید. زیرا اکثر جوانان در هنگام ازدواج به دنبال دختر عفیف و مؤمن هستند نه دختری که تمام جوانان هرزه او را می‌شناسند.

بعلاوه از تجملات و تشریفات زاید عقد و عروسی بکاهید تا مسئله ازدواج این قدر مشکل نشود.

11- حرص و طمع دیگر بدحجابیها است. کسی که از صبح زود تا پایان شب فقط به فکر ثروت‌اندوزی و تجملات زندگی است، و تمام تلاش خویش را صرف آن کرده تا بهترین منزل و زیباترین ماشین و جدیدترین وسایل منزل را داشته باشد. بطوری که گاهی تا چند روز فرصت دیدن بچه‌هایش و سخن گفتن با آنها را ندارد. و زندگی را فقط در رسیدگی به خوراک و پوشاک فرزندانش می‌داند. چنین اشخاصی دیگر شیطان به آنها اجازه نمی‌دهد به فکر دین و اخلاق و آخرت خود و خانوادشان باشد. برهمین اساس بسیاری از کسانی که از زندگی مرفهی برخوردار هستند از نظر اخلاقی و مذهبی و حجاب زن و دخترشان مشکل دارند. در حالی که اسلام ضمن تاکید روی کار و کوشش از جهت کم و کیف و اخلاص، روی رسیدگی به خانواده و تنربیت فرزندان صالح و با ایمان بسیار سفارش نموده است.

12- مسامحه و بی‌توجهی بعضی از مسئولان با عاملین به منکر و نیز عمل نکردن اکثر مردم به امر به معروف و نهی ازمنکر یکی دیگر از عوامل شیوع بدحجابی و سایر منکرات در سطح جامعه می‌باشد.

انسان خطاکار را نخست باید با اخلاق اسلامی و راههای صحیح و شرعی نصیحت نمود ولی این طور نیست که همه مردم با موعظه از گناه کردن دوری کنند 

با توجه به رواج بد حجابی در جامعه علت آن چیست و روش راهنمایی این افراد در جامعه چه می باشد؟

مسأله بدحجابى از معضلات کنونى جامعه ماست. این گونه رفتار ریشه در حدود نیم قرن حکومت سلسله منحوس پهلوى و نیز تبلیغات غرب دارد. از گذشته‏ها و ریشه تاریخى مسأله که بگذریم، متأسفانه خودباختگى در برابر غرب، و تقلید کورکورانه از آنها و شهوت‏پرستى مجموعاً وضعیتى را پدید آورده است که شما گوشه‏هایى از آن را ارائه کرده‏اید. البته با وجود آنچه که نوشته‏اید وضعیت عمومى جامعه ما از نظر حجاب و حفظ عفت نسبت به کشورهاى دیگر اسلامى بهتر است و تا حدود زیادى

مراعات وجود دارد. ولى در اثر تبلیغات سنگین غرب به وسیله محصولات فرهنگى مانند فیلم‏ها و مجلات نوعى تمایل به آن گونه رفتارها در سطوحى از جامعه مشاهده مى‏گردد که باید از دو طریق به اصلاح آن اقدام کرد:

الف) کار بنیادى فرهنگى که نتایج آن در دهه‏هاى بعد ظاهر گردد.  ب) کار قانونى و کنترل رفتار فیزیکى.

هر یک از این دو مقوله بدون همراهى دیگرى مفید فایده نخواهد بود و نهایتاً منجر به شکست و تأثیر وارونه خواهد شد. در زمینه‏هاى فوق اقدامات فراوانى از سوى دولت و مسئولین صورت گرفته است، ولى به دلیل تراکم تبلیغات خنثى کننده از سوى غرب، آثار آن به طور کامل بروز نکرده است. امید است با برنامه‏ریزى‏هاى دقیق و حساب شده فرهنگى و قانونى در آینده موفقیت‏هاى بیشترى در این زمینه حاصل گردد. آنچه که مربوط به شما مى‏شود در صورتى که شرائط براى امر به معروف و نهى از منکر مهیّا است لازم است نهى از منکر نمائید در صورتى که احتمال تأثیر نمى‏دهید بر شما چیزى نیست ضمنا نگاههاى اتفاقى بدون اختیار اشکال ندارد. در عین حال گاهى اوقات افراد اطلاع و شناخت کافى از اهمیت حجاب و آثار مثبت آن ندارند و از طرف دیگر عوارض سوء بدحجابى را نمى‏دانند بنابراین نسبت به این‏گونه افراد باید پنهانى و با زبان مناسب و ایجاد ارتباط عاطفى به روشنگرى پرداخت چه بسا با همین تذکرات پنهانى خود را اصلاح کنند ولى اگر علنا و بدون پرده تذکر داده شود بیشتر جرى‏تر مى‏شوند.

مطمئن باشید اگر چندین نفر و به طور مکرر با این افراد برخورد اخلاقى مناسب صورت گیرد تحت تأثیر قرار گرفته و خود را اصلاح خواهند کرد. آرى در صورتى که فردى مى‏خواهد در یک جمع و فضاى خصوص از روى عمد و قصد مى‏خواهد با برخى رفتارهاى زشت و ضد اخلاقى، به مقدسات و ارزش‏هاى اخلاقى و باورهاى دینى مردم دهن کجى کند باید به طور علنى به او هشدار داد. ولى این گونه موارد بسیار کم اتفاق مى‏افتد. پس چه بهتر است با افراد جاهلى که اطلاع کافى در این زمینه ندارند با احترام و سعه صدر لازم به روشنگرى پرداخت و به طور خصوصى و انفرادى مسائل قابل طرح را گوشزد نمود

البته نباید غفلت شود اخلاق کارگزاران و عملکرد آنان تأثیر مثبت یا منفی در رفتار اجتماعی شهروندان دارد چنانکه فساد سیاسی، اداری و اقتصادی مردم به ویژه جوانان را مأیوس ساخته، از شادابی، نشاط و معنویت باز می دارد و طبیعی است که باعث بسیاری از ناهنجاری های اخلاقی همین سرخوردگی های اجتماعی است و امر به معروف و نهی از منکر به طور ریشه ای باید ضمن آن که در خصوص بد حجابی یا ناحجابی مطرح می شود قبل از آن باید نسبت به ریشه های پیدایش آن صورت گیرد.

سایت "خبرآنلاین" که به علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، نزدیک است، با انتشار آمار ارائه شده توسط افرادی مانند معاون وزیر کشور  و فرمانده نیروی انتظامی درباره دستاوردها و هزینه‌های طرح‌های مختلف مبارزه با "بدحجابی" در جامعه ایران، نوشت که اعداد و ارقام بیان شده در این خصوص «تعجب برانگیز است».

در این جدول ابتدا به سخنان معاون فرهنگی وزیر کشور استناد شده است. "خبرآنلاین"، به نقل از سردار علیرضا افشار، تعداد برنامه‌های ملی برای اجرای طرح ترویج عفاف و حجاب در کشور را ۲۷ طرح و برنامه عنوان کرده است.

بنا بر این گزارش، ۳۰ دانشگاه و ۱۰۰ دبیرستان به طور مستقیم با این برنامه‌ها درگیر هستند و تاکنون ۶۵ نمایشگاه در ارتباط با موضوع عفاف و حجاب برپا شده است.

معاون فرهنگی و اجتماعی وزیر کشور همچنین گفته است که تاکنون ۸ میلیارد و چهارصد میلیون تومان توسط این وزارتخانه برای ترویج عفاف و حجاب به صدا و سیما پرداخت شده و شهرداری تهران نیز ۲۰ میلیارد تومان دیگر به این موضوع اختصاص داده است.

سردار افشار چهار روز پیش (۲ آذر / ۲۳ نوامبر) گفته بود که قبل از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری در سال گذشته، ۱۰ درصد جامعه بدحجاب بودند اما این آمار بعد از انتخابات به یک درصد کاهش یافته است. وی تعداد این افراد را ۷۵۰ هزار نفر عنوان کرده بود.

معاون فرهنگی وزیر کشور با بیان اینکه «افزایش میزان باحجابان در جامعه نسبت به سال گذشته ۹ درصد بوده است»، افزوده بود که «فضای سیاسی ایجاد شده در کشور» و «مسائل رخ داده پس از انتخابات سال گذشته» باعث افزایش رعایت حجاب در جامعه شده است.

آمارهای بیشتر از ۱۰۰ درصد

"خبرآنلاین" در ادامه، به نقل از اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، نوشته است که تذکرات و برخورد ماموران این نیرو با بدحجابان در ۹۸ درصد موارد به اصلاح رفتار آنها منجر شده، اما دو درصد، مجددا بی‌حجابی و بدحجابی خود را تکرار کرده‌اند.

به گفته احمدی مقدم، نیم درصد از کل افرادی که توسط نیروی انتظامی بابت بدحجابی تذکر گرفته‌اند، به قوه قضائیه ارجاع شده‌اند.

این سایت، در بخش دیگری از جدول تنظیم شده در این خصوص به نقل از زهرا شرف الدین، مدیرکل امور بانوان و خانواده، نوشته است که ۴۹ درصد کل طلاق‌های انجام شده در سال ۱۳۸۸ به علت رعایت نکردن عفاف و حجاب در خانواده‌ها بوده است.

"خبرآنلاین" همچنین اظهارات هادی بهرامی، دبیر هم‌اندیشی استادان دانشگاه تهران، درباره دلایل بدحجابی اشخاص را منعکس کرده است.

به گفته بهرامی، ۶۷ درصد بدحجابان «دلایل شخصی» را علت بدحجابی خود ذکر و ۴ درصد نیز «عدم مقبولیت پوشش اسلامی در محل کار» را علت این مسئله عنوان کرده‌اند.

«نبود پوشاک مناسب» با ۱۲ درصد و «عدم مقبولیت پوشش اسلامی در جامعه» با ۲۱ درصد دیگر دلایل ارائه شده از سوی بهرامی برای بدحجابی در جامعه است؛ آماری که رقم آن از ۱۰۰ درصد هم فراتر می‌رود و به ۱۰۴ درصد می‌رسد.

"خبرآنلاین" با انتقاد از این آمارها و «تعجب برانگیز» خواندن آنها نوشته است: «زمانی این تعجب افزون می‌شود که در یک عملیات ساده آماری می توان دریافت تعمیم این آمارها به جامعه کشور، در برخی از موارد نتایج عجیبی به دنبال دارد.»

این سایت نزدیک به اصولگرایان منتقد دولت در ادامه به طرح دو پرسش پرداخته است: «بودجه صرف شده برای ترویج حجاب و یا آمار دقیق کاهش بدحجابان، از کجا می آید؟» و «کدام تحقیق علمی به تاثیر بدحجابی به میزان دقیق ۴۹ درصد در طلاق‌های خانواده‌های ایرانی، صحه گذاشته است؟»

Bildunterschrift: جامعه‌شناسان عدم رعایت حجاب اجباری در ایران را نمود اعتراض زنان و دختران به دیدگاه‌های حکومت مذهبی ایران می‌دانند

 

 

«بدحجابی در حال تبدیل به کشف حجاب»

انتقاد سایت "خبرآنلاین" از آمارهای ارائه شده توسط مسئولان درباره موفقیت‌های مبارزه با بدحجابی در شرایطی صورت می‌گیرد که گفته‌های برخی روحانیان ارشد حکومتی ایران نیز حاکی از افزایش پدیده بدحجابی در جامعه است.

احمد خاتمی، امام جمعه تهران و عضو مجلس خبرگان رهبری، در روز ۱۸ تیر ۸۹ گفته بود که «بدحجابی در حال تبدیل به کشف حجاب است» و محمدتقی رهبر، رئیس فراکسیون روحانیون مجلس، در روز ۱۲ آبان ماه، وضعیت حجاب در دولت احمدی‌نژاد را حتی از دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی هم بدتر دانسته بود.

رعایت حجاب اسلامی اندکی پس از روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی در ایران، اجباری شد و از آن هنگام این مسئله همواره به یکی از دغدغه‌های حاکمان ایران تبدیل شده است.

برخی ناظران سیاسی و جامعه شناسان معتقدند که موج گسترده "بدحجابی" در جامعه ایران که همزمان با روی کار آمدن دولت محمود احمدی‌نژاد و افزایش برخوردهای خشونت‌بار با جوانان به بهانه "بدحجابی"، حتی از قبل هم بیشتر شده است، نوعی مبارزه اجتماعی از جانب جوانان و به خصوص زنان و دختران ایرانی با دیدگاه‌های حاکم بر حکومت مذهبی ایران است

 

 

بدحجابی اعتراض سیاسی نیست، اعتراض اجتماعی است

شاید در بسیاری از کشورهای آزادی که در آن قانون حاکم است، و بی حجابی در آن منع قانونی ندارد، و برهنگی جزئی از فرهنگ است، نتوان نمونه های غیر قابل تحمل و قبولی، همچون بدحجابی موجودی که توام با بی حیایی و آرایش هرزگی می باشد پیدا کرد.

اینکه چرا عده ای از زنان و دختران جوان ایرانی، بدون توجه به شخصیت و هویت و ارزش زن، برای ابراز وجود و ارائه خود به جامعه، شیوه آرایش غلیظی که در کشورهای اروپایی و آمریکایی خاص فواحش می باشد را انتخاب می کنند، و با پوشش های اغواکننده درجامعه حضور می یابند، نکته ای است که ریشه یابی نشده، و دلایل آن مورد توجه قرار نگرفته است.

دختران و زنان بدحجاب ایرانی، بدون توجه به معنا و مفهوم آزادی، از میان تمام تصاویر آزادی، تنها یک تصویر کوچک آن را انتخاب کرده اند؛ آزادی برهنگی و حق انتخاب پوشش و لباس و آرایش.

و اما تصویر دوم این آزادی را نیز می بایست در نظر گرفت، آزادی مردان و پسران جوانی که می خواهند برای لذت جویی، از این عروسکهای نمایشی، هر گونه که خواستند استفاده کنند .

بی حیایی و هرزگی، خاص دختران خیابانی و روسپیان است، و با بدحجابی تفاوت بسیاری دارد، در جامعه بسته ای که بنا بدلایل اقتصادی و سیاسی، سن ازدواج و طلاق افزایش چشمگیری دارد و راهی برای ارضاء طبیعی و قانونی و اخلاقی جوانان نیست، بدحجابی به بی حیایی، بی حیایی به برهنگی، و برهنگی، به هرزه گی و لذت جویی و عشرت طلبی ختم می شود، و در این میان بازنده بزرگ؛ دختران و زنان نا آگاه و بی دفاعی هستند، که بسیار زود زیبایی و سلامت و طراوت و زندگی و هستی خود را خیلی ارزان و راحت، و یخاطر هیچ از دست می دهند.

بدحجابی اینک یک فرهنگ است، فرهنگی که قسمتی از حجاب را کنار گذاشته و بصورت نیمه پنهان و با جذابیتی خاص وارد جامعه و بازار شده است.

حجاب و بی حجابی، دارای منطق و اصول و قانون و قابل قبول و تحمل است، اما بد حجابی، فریب و نیرنگ و نفاقی است، که تابع هیچ اصول و قانون و قاعده ای نمی باشد، و تا قبل از مبارزه قاطع با بد حجابان سیاسی و اقتصادی، نمی توان با بدحجابی موجود در مردان و زنان جامعه مبارزه کرد.

بدحجابی موجود امروز در جامعه، نوعی اعتراض شفاف و فریاد خاموشی است بر علیه وعده ها و شعارهای تحقق نیافته.

ریشه بدحجابی و بی حیایی و فحشاء، در فسادهای اقتصادی و تبعیض و نابرابری و بی عدالتی است، و تا آنزمان که ثروت های باد آورده و اختلاس و ربا و سوء استفاده های کلان و رانت و امتیازهای ویژه برای افرادی خاص باشد، و مسئله معضل شده کار و مسکن و امنیت شغلی و فقر جوانان حل نشود، بدحجابی هم هست و نمی توان با آن مبارزه کرد.

 با جوانی که بدلیل وجود تضادهای موجود می خواهد با وجود و جسم و ظاهر خود اعتراض کند، و بدحجابی و دهان کجی به قوانین موجود، فریاد در سکوت اوست، نمی توان مبارزه کرد، و موفق شد، چرا که بدحجابی، یک اعتراض اجتماعی است، نه اعتراض سیاسی!

جرم و گناه ربا و رشوه و اختلاس و رانت خواری بیشتر است یا بدحجابی و بی حیایی و روسپیگری؟!

حجاب یک اصل اسلامی و متعلق به جامعه اسلامی است، و تنها در جامعه اسلامی می توان توقع رعایت اصول اسلامی را داشت، و اما آیا جامعه امروز ما اسلامی است؟!

حکم اسلامی می بایست در جامعه اسلامی اجرا شود، و تا قبل از تشکیل و وجود یک جامعه اسلامی، اجرای حکم اسلامی معنا و مفهمومی ندارد.

 

 

آیا اصول مذهب و دین در جامعه، فقط توسط بد حجابان بصورت عیان شکسته می شود؟ آیا جامعه اسلامی، فقیر و مستمند و بیکار و مفسد اقتصادی و فاصله طبقاتی و اختلاس و رابطه سالاری دارد؟

جامعه ای که فقر و بیکاری و فساد و فحشاء دارد، اسلامی نیست، و در آن جامعه که تنها ظاهری از اسلام را دارد، نمی تواند با نمادهای غیر اسلامی، با حربه های اسلامی مبارزه کرد.

امروز دولت، معترض چندان و قدرتمند سیاسی ندارد، چرا که معترضین سیاسی؛ منتقدین جناحی بوده، و بسیار اندک و غیر تاثیرگذار می باشند، امروز دولت با اعتراض کنندگان اجتماعی روبرو است، با لشگر بیکاران و محرومان و فقیرانی که به تلاش دولت جدید برای تعبیر رویاها امید بسته اند.

 در سطح ماندن و حرکت کردن دولت، اعتراضات را عمیقتر و غیرقابل مهار خواهد کرد، برای حل معضل فساد و فحشاء و بدحجابی در جامعه، دولت باید دلایل رشد این پدیده ها را از بین برده و اشتغال و امنیت شغلی و عدالت اجتماعی ایجاده کرده، و مانع از عقد قراردادهای استعماری بین کارگران و کارفرمایان و رشد فساد و فاصله طبقاتی گردد.

مبارزه ظاهری و سطحی با بدحجابی ساده و آسان است، اما این مبارزه و برخورد، بدحجابی را از بین نخواهد برد، بلکه  بدحجابی را به بی حجابی و برهنگی بیشتر سوق خواهد داد.

معتادان و بد حجابان، بدلیل نوع عمل و علم به خلاف  و قانون شکنی، تا به امروز برای هیچ دولتی در بعد از انقلاب خطرساز نبوده و خطری ایجاد نکرده، و از دولتها توقع و خواستی نداشته اند، و اما معتادی که اعتیاد را ترک کند، و بدحجابی که با حجاب شود، و فاحشه ای که توبه کند و از راه رفته باز گردد، از دولت اسلامی توقع و خواست خواهد داشت، آیا دولت حاکم آمادگی و توان پاسخ به توقعات و درخواست ها را دارد؟

 

 

علت های بد حجابی و جلوه گری در میان برخی بانوان

۱- عدم آگاهی

بسیاری از زنانی که در کوچه و خیابان با وضع زننده و لباس نامناسب ظاهر می‌شوند یا در بین اقوام و مهمانیها رعایت محرم و نامحرمی را نمی‌کنند در اثر نداشتن آگاهی است که اگر اقعاً اطلاع پیدا کنند رعایت می‌کنند.

۲- تقلید های کورکورانه

قرآن دربارة تقلید کورکورانة مردم می‌فرماید: بعد از آنکه فرعون در رود نیل غرق شده و بنی‌اسرائیل از ظلم او نجات یافتند هنگام بازگشت به قومی بت‌پرست برخورد کردند. دراین هنگام به حضرت موسی(ع) گفتند: ای موسی، همان طوری که اینها معبود و بتی دارند برای ما هم مانند آنها معبودان و بتهایی قرار بده!

۳- اظهار وجود

عده‌ای بخاطر عقده‌های روانی و کمبودهای روحی است که دروجودشان احساس می‌کنند. با گمان واهی خود موی سر خودرا بیرون می‌ریزند و با اداء و اطوار و آرایش در خیابان و انظار عمومی ظاهر می‌شوند تا این کمبودهای روانی را جبران کنند. آیا عاقلانه است دختر و زنی که می‌تواند مانند انبیا با تربیت فرزندان صالح، جامعه را اصلاح نماید به صورت عروسک متحرک در کوچه وخیابان خود را تحقیر و بی‌ارزش نماید!

۴- دوستان ناباب

علت بدحجابی بعضی از اشخاص به خاطر داشتن دوستان ناباب می‌باشد. اتز اول دختر و زن خوبی بوده، ولی در اثر بی‌اطلاعی و عدم ایمان قوی تحت تاثیر دوست بدحجابش قرار می‌گیرد. در حالی که دختران مسلمان باید بدانند انسان نباید به هیچ دوست و انسانی اطمینان کامل داشته باشد. در صورتی که دوست انسان گناه می‌کند که بدحجابی یکی از آن گناهان بزرگ است. اگر می‌تواند به او تذکر دهد و اصلاحش گرداند و اگجر نمی‌تواند به حال خودش رهایش کند. لذاحضرت علی(ع) فرموده:

«لاتثق بالصدیق قبل الخیره».

پیش از آزمایش و شناخت، به دوستت اعتماد مکن.

نیز فرموده است:

«من ابک نهاک».

دوست تو کسی است که تو را از گناهان و خطاها باز دارد.

«اخوک فی الله م هداک الی الرشاد و نهاک عن الفساد و اعانک علی اصلاح المعاد».

برادر دینی و دوست تو کسی است که تو را به راه راست هدایت نماید و تو را از گناه و فساد دور کند و در انجام امور آخرت و اصلاح آن تو را یاری نماید.

بنابراین والدین محترم مراقب فرزندان عزیز خود باشند که با چه کسانی دوست می‌شوند و همچنین خود با هر کس دوست نشوید و در هر جشن و مهمانی شرکت نکنید.

حضرت علی(ع) فرمود:

«لا یامن مجالس الاشرار غوائل البلاء»:

انسان در مجالس ناپاکان و گناهکاران از سختیها و بلاهایی که دراثر گناه فرود می‌آید در امان نیست.

۵- تهاجم فرهنگی

تهاجم فرهنگی بیگانه و خودباختگی علت دیگری برای ترویج بدحجابی و بی‌بندوباری در جامعه است که از سوی جراید، رادیوها، ماهواره، نوار و فیلم‌های مبتذل از طرف کشورهای بیگانه و دشمنان اسلام ماننند سیل به طرف کشورهای اسلامی در حرکت است و بعضی از زنان و جوانان تحت تاثیر قرار می‌گیرند؛ به گونه‌ای که با دیدن یکی از این برنامهع‌های فاسد آثارش در شکل و قیافه آنها مشاهده می‌شود.

۶- فرهنگ باقیمانده از طاغوت

بعضی از این بدحجابها باقیماندة رژیم طاغوت می‌باشد آنهایی که در هتلها و کاباره‌ها، برنامه رقص و آواز و مفاسد دیگر داشتند و یا دراین گونه برنامه شرکت می‌کردند بطوری که گاهی از اوقات تا نزدیک صبح به لهو و لعب و میگساری مشغول بودند که الحمدالله با عنایت ایزد منان و برکت انقلاب اسلامی آن مفاسد و بی‌بندوباریها برچیده شد. اگرچه در گوشه و کنار افرادی هستند که در حسرت آن روزها به سر می‌برند و با حرفها و اعمالشان آرزوی برگشتنم آن زمان را می‌کنند، امیدواریم که هدایت شوند همانطوری که بسیاری از آنها توبه کردند و انسهای شریف و خدمتگزار اسلام گردیدند.

۷- نفاق عده ای که به دستورات اسلام باور ندارند

بعضی دیگر به خاطر مفسد فی‌الارض بودن پدر، یا برادر و دل‌خوشی از انقلاب اسلامی ندارند و هر جا که می‌نشینند از نظام اسلامی بدگویی می‌کنند. این گروه و بعضی دیگر اگر از مردم حزب‌الله و شهیدپرور که اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند نترسند این روسری کذایی را هم، سر نمی‌کنند. اگرچه در بین این مفسدین فی‌الارض بسیاری از خانواده و اقوامشان هستند که هیچ چیز بیشتر دوست دارند و نمی‌آیند دین و آخرتشان را به خاطر یک فرد خطاکار از دست بدهند.

۸- عدم اطلاع آقایان از بعضی ارزشها مثل حجاب

منشا دیگر بدحجابی زنان، عدم اطلاع و آگاهی مردان اعم از پدر و شوهر و برادر و.. از دین می‌باشد به عبارت دیگر بدحجابی زن نشانه نداشتن تعصب دینی و غیرت مرد است. مگر می‌شود مردی غیرت داشته باشد و زن و دختر و خواهرش بدحجاب بیرون بیایند؟

۹- دوری نکردن از حرام و ضعف ایمان

خوردن لقمه حرام یکی از علت‌های مهم بدحجابی است. کسی که درآمد و کسب زندگیش را با ربا، رشوه، گرانفروشیة کم‌فروشی، غش در معامله، کم‌کاری در اداره و محل کار و مصرف بیجا از بیت‌المال مخلوط می‌کند و آم را به خود زن و فرزندش می‌دهد در نتیجه غذای حرام و گناهان سبب می‌شود که دختر و همسر چنین شخصی عروسک متحرک کوچه و بازار شود و پسر او نیز خود را به شکل دختران و غربیها درآورد وخود هم عکس‌العملی نشان ندهد.

در روز عاشورا امام حسین(ع) خطاب به مردم فرمود:

«غیر مستمع لقولی قد انخزل عطیاتکم من‌الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم».

شما که گوش به سخنان من نمی‌دهید وحرف من در دل شما اثر نمی‌کند، علتش آن هدایای است که از راه حرام به دست شما رسیده و شکمهای شما ار حزام پر شده و به همین خاطر خداوند بزرگ در دلهایتان مهر زده(و سیاه گردانیده است).

آری اگر شکم از راه حرام پر شد حرف سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) هم در او اثر نمی‌کند و این سخن آن حضرت(ع) هشداری هم به بعضی از افرادی که در جامعه مسئولیت و یا موقعیتی دارند می‌باشد و آن این است که مواظب باشند در هر مهمانی شرکت نکنند و هر هدیه‌ای را قبول نکنند. چون بعضی‌ها برای تملق و حل مشکلاتشان و رسیدن به پست و مقام، این غذاهای چرب و نرم را در جلوی مهمان قرار می‌دهند. و بدانید که اگر شما موقعیتی نداشتی زا بسیاری این مهمانیها و افطاری‌ها و هدایا خبری نبود. اینها در باطن رشوه است اگر چه اسمش مهمانی و افطاری و هدیه برای ارضا خدا باشد، و حتی مناسب است از هدایایی که در مراسم تودیع بعضی از مسئولین می‌دهند اجتناب شود و آن مسئول هم بی‌مهابا خود را به آب و آتش نزند و این چنین دنیا و آخرت خود را خراب نسازد که سیره حضرت علی(ع) این گونه نبوده است. اگر چه ما نمی‌توانیم مثل آن بزرگوار سلام‌الله علبه باشیم ولی می‌توانیم کمی شبیه آن حضرت(ع) عمل نماییم.

۱۰- تجملات و تشریفات

توجه به تجملات و تشریفات که منجر به دیر ازدواج کردن دختران می‌شود نیز علت دیگری برای بدحجابی است. دختری که با لباس نامناسب و ادا واطوار، خود را در معرض دید عموم مخصوصاً جوانان قرار می‌دهد در حقیقت به صورت کنایه و غیرمستقیم می‌گوید: من احتیاج به ازدواج دارم و ظاهرم نشان دهنده همین موضوع می‌باشد. ولی باید گفت: دخترجوان، پاکدامنی و حجاب و تقوایت را حفظ کن تا جوانی که مرد زندگی است رغبت کند به خواستگاریت بیاید و با شما ازدواج نماید. زیرا اکثر جوانان در هنگام ازدواج به دنبال دختر عفیف و مؤمن هستند نه دختری که تمام جوانان هرزه او را می‌شناسند.

بعلاوه از تجملات و تشریفات زاید عقد و عروسی بکاهید تا مسئله ازدواج این قدر مشکل نشود.

۱۱- حرص و طمع دنیا و فراموشی معنویت

حرص و طمع علت دیگر بدحجابیها است. کسی که از صبح زود تا پایان شب فقط به فکر ثروت‌اندوزی و تجملات زندگی است، و تمام تلاش خویش را صرف آن کرده تا بهترین منزل و زیباترین ماشین و جدیدترین وسایل منزل را داشته باشد. بطوری که گاهی تا چند روز فرصت دیدن بچه‌هایش و سخن گفتن با آنها را ندارد. و زندگی را فقط در رسیدگی به خوراک و پوشاک فرزندانش می‌داند. چنین اشخاصی دیگر شیطان به آنها اجازه نمی‌دهد به فکر دین و اخلاق و آخرت خود و خانوادشان باشد. برهمین اساس بسیاری از کسانی که از زندگی مرفهی برخوردار هستند از نظر اخلاقی و مذهبی و حجاب زن و دخترشان مشکل دارند. در حالی که اسلام ضمن تاکید روی کار و کوشش از جهت کم و کیف و اخلاص، روی رسیدگی به خانواده و تنربیت فرزندان صالح و با ایمان بسیار سفارش نموده است.

۱۲- مسامحه و بی توجهی بعضی مسئولان

مسامحه و بی‌توجهی بعضی از مسئولان با عاملین به منکر و نیز عمل نکردن اکثر مردم به امر به معروف و نهی ازمنکر یکی دیگر از عوامل شیوع بدحجابی و سایر منکرات در سطح جامعه می‌باشد.

انسان خطاکار را نخست باید با اخلاق اسلامی و راههای صحیح و شرعی نصیحت نمود ولی این طور نیست که همه مردم با موعظه از گناه کردن دوری کنند.اگر چنین بود حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) که مظهر رحمت و عطوفت بودند به دستور حضرت حق‌تعالی در بعضی مواقع با شدت با گناهکاران برخورد نمی‌کردند و احکامی مانند حدود و قصاص و دیه و تعزیر را قرار نمی‌دادند. زیرا در جامعه افرادی هستند که به عناوین مختلف سخن حق و عقل و منطق را قبول نمی‌کنند و اگر قانون و ترس از اجرای آن نباشد به هیچ چیزی پایبند نخواهند بود و همه مقدسات و قوانین دین و کشور را به استهزا می‌گیرند. برهمین اساس مسئولین برای صیانت از دین و حفظ ارزشهای الهی و برقراری نظم و امنیت و ضایه نشدن حقوق مردم با چنین افرادی باید برخورد نمایند.

۱۳- عدم ارتباط سازنده با خداوند

نداشتن ایمان درست و نبودن ارتباط واقعی به وسیله نماز و قرآن و دعا با خداوند سبحان، علت تمام گناهان از جمله بدحجابیها است. اگر کسی نمازی خواند که او را به یاد خداوند بزرگ و مرگ و صحنه‌های هولناک عالم قبر و روز قیامت انداخت دیگر گناه نمی‌کند. دیگر به اعضای بدنش که امانتهای حضرت حق تعالی اسیت خیانت نمی‌کند، دیگر خود را ملعبه و بازیچه از خدابیخبران و اراذل قرار نمی‌دهد. چون خود را در محضر پرودگار عالم می‌بیند و نمی‌آید برای هوی و هوس اسیر دام شیطان در این چند سال جوانی بشود و آخرت خود را که جای همیشگی است از دست بدهد هیچ انسان عاقلی چنین کاری نمی‌کند.

۱۴ـ کسب موقعیت

انسان موقعیت‌طلب است و همواره می‌خواهد در میان مردم از جایگاهی درخور توجه برخوردار باشد.

چنین جایگاهی به دو صورت حقیقی و کاذب محقق می‌شود. موقعیت حقیقی در اثر تحصیل علم و فضایل اخلاقی به دست می‌آید ، اما برخی زنان که فاقد این ارزش‌ها هستند با نمایش زیبایی‌ها و جاذبه‌های طبیعی و ساختگی زنانه خود سعی در جلب توجه دیگران می‌کنند تا به کمبودهای باطنی خود پاسخ دهند. غافل از آنکه هرگز کسی نمایش زیبایی‌های زنانه را دلیل بر شخصیت و جایگاه ارزشی او نمی‌گیرد. بی‌حجابی، زن را صاحب فضیلت نمی‌کند بلکه از او عروسکی می‌سازد که با رشد و تعالی فاصله‌ها دارد ضمن اینکه موقعیت‌های حاصل از تحرکات جنسی تنها نزد بیماردلانی به وجود می‌آید که خود کمترین ارزشی ندارند.

زن اگر محروم از فضایل و ارزش‌های انسانی باشد اگر سراسر وجود خود را به طلا و زینت‌ها و لباس‌های فاخر تزیین کند ذره‌ای بر ارزش حقیقی او افزوده نخواهد شد چه اینکه هزار من تزیین و زیبایی به یک جو تقوا نمی‌ارزد.

تحصیل موقعیت جز از راه به دست آوردن زیبایی‌های باطنی و فضایل انسانی و کمک پروردگار عالم میسر نیست.

۱۵ـ ضعف ایمان

بی‌حجابی فقر فرهنگ دینی است. فرامین الهی و ازجمله حجاب اسلامی از سوی خدای تعالی به بشر ابلاغ شده است و عمل به آنها جز در پرتوی ایمان به پروردگار عالم که ریشه اصلی عمل است میسر نخواهد بود. بنابراین کسانی که از اعتقاد به خداوند در شک و تردید به سر می‌برند و قلب آنها از ایمان به خداوند و محاسبه روز جزا به مقام اطمینان نرسیده است در عمل به دستورات الهی تسامح می‌ورزند و تا زمانی که این مشکل اعتقادی برطرف نشود بهبودی حاصل نمی‌شود. چرا که ایمان به خدا مادر ارزش‌ها است.

۱۶ـ دگرآزاری

ریشه خودنمایی و بدحجابی بسیاری از زنان،عقده‌ دگرآزاری است. برانگیختن تمایلات دیگری همراه با محروم کردن او یک بیماری دگر‌آزاری است. نظیر اینکه شخصی غذایی را به انسان گرسنه‌ای ارایه دهد و تمایل او را به آن غذا برانگیزد و از آن محرومش کند. دگرآزاری جنسی نیز به این است که زنی خود را بیاراید و در معرض دید دیگران قرار دهد تا تمایلات او برانگیخته شود و بدون پاسخ بماند. اگرچه این حرکت، مردان جامعه را عقده‌مند می‌کند اما زنان بیمار از حرکت خود لذت می‌برند. باید به چنین زنانی گفت آزار دادن مردان جز اینکه گناهی بر گناه خودنمایی آنها می‌افزاید اثر دیگری ندارد، ضمن اینکه آزار دیگران با هیچ منطق و وجدانی سازگار نیست. چه اینکه تبدیل مردان و جوانان سالم جامعه به انسان‌های عقده‌ای که با شرافت یک زن سازگاری ندارد.

تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کرده‌اند.

۱۷ـ غربزدگی

تقلید از غرب یکی از مشکلات دیرینه تعدادی از زنان مسلمان بوده است که بدون کمترین تفکر و تحلیلی از زندگی زن غربی به او اظهار تمایل کرده‌اند. خمیرمایه اصلی این تقلید را جهل و هوس تشکیل می‌دهد. ترسیم گوشه‌ای از آنچه بر زن غربی می‌گذرد، می‌تواند پرده تاریک جهل فریب‌خوردگان جوامع غربی را پاره کند تا به خود آیند.

غرب بعد از رنسانس و انقلاب صنعتی خود زندگی زن را به طور کلی متحول کرد و بی‌رحمانه او را از ارزش‌های خود تهی گردانید و اسرار و زیبایی‌های او را در معرض نمایش همگان قرار داد. غرب در برابر گرفتن حجاب زن چیزی به او نداده است بلکه به دنبال آن ارزش‌های دیگر او را ربوده است به گونه‌ای که زن غربی فقیرترین زن عالم است و این به خاطر سادگی و فریب‌خوردگی تاریخی عهد رنسانس است. اگر زن غربی همانند زن ایرانی مقاومت می‌کرد و با اتکا بر دین به مبارزه با افزون‌طلبی‌های مردان می‌پرداخت به پیروزی می‌رسید اما تسلیم شد و بزرگ‌ترین ضربه‌های تاریخی را که به واژگونی او منتهی شد دریافت کرد. ضربه‌هایی که بر زن غربی وارد شد کفاره سرپیچی او از حجاب و عفافی است که خداوند در همه ادیان برای زن واجب فرموده است.

۱۸ـ زیبایی‌طلبی

برخی دختران و زنان میل دارند به صورتی زیبا نزد دیگران حضور یابند و با توجه به اینکه حجاب دینی زیبایی‌های آنها را پوشش می‌دهد سعی در ناقص کردن حجاب خود دارند. به همین منظور بخشی از موهای سر و گردن خود را به نمایش می‌گذارند و ..و غافلند که سادگی زن، خود نوعی زیبایی ارزشی را به همراه دارد .

امیرالمؤمنین(ع) فرمود: صیانه المراه انعم الحالها و ادوم لجمالها (غررالحکم)

پوشیدگی برای زن سودمندتر و زیبایی او را پایدارتر می‌سازد.

جوانان بی‌تقوا از دختران خودنما برای لذت‌های موقتی و تفریحات زودگذر خود استقبال می‌کنند. اما هیچ‌گاه آنها را به همسری شرعی و قانونی خود نمی‌پذیرند و به تعبیری دیگر دختران خودنما در چشم‌ها جا دارند و زنان پوشیده در دل‌ها مأوا گرفته‌اند.

۱۹ـ ازدواج

عده‌ای از دختران، خودنمایی و سپس ارتباط با نامحرم را پلی برای رسیدن به ازدواج می‌پندارند. آنها گمان برده‌اند که اظهار زیبایی‌ها می‌تواند جوانان را به آنها راغب کند . غافل از اینکه جوانان با همه خوشرویی‌هایی که با دختران دارند به ازدواج با آنها تن نخواهند داد. بی‌تقواترین مرد جامعه برای ازدواج خود به دنبال عفیف‌ترین دختر می‌رود. همه جوانان دوست دارند دختری را برای همسری خود گزینش کنند که برای یک مرتبه طرح دوستی و خوشگذرانی با جوان دیگری نداشته است و اسرار و زیبایی‌های جسمانی خود را تابلوی نامحرمان نکرده باشد.

بنابراین بدحجابی و حرکت‌های خلاف عفت چشم‌انداز خوبی برای ازدواج ندارد و اگر ازدواجی به خاطر جاذبه‌های جنسی صورت پذیرد از بنیان محکمی برخوردار نخواهد بود. راه ازدواج در رعایت تقوا و درخواست از خداوند و توسل به پیامبر(ص) و اهل بیت او است.

۰

تحقیق درمورد عملیات والفجر هشت؛ فتح «فاو/Fao»

 تحقیق رایگان

تحقیق درمورد عملیات والفجر هشت؛ فتح «فاو/Fao»
تحقیق درمورد عملیات والفجر هشت؛ فتح «فاو/Fao»

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

عملیات والفجر هشت؛ فتح «فاو/Fao»

 

ساعت 10: 22 دقیقه روز 20/11/64 توسط فرماندهی کل، سپاه فرمان حمله با قرائت رمز عملیات صادر شد:

«بسم‌الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلوهم حتی لا تکون فتنه، یا فاطمه الزهرا(س)،  یا فاطمه الزهرا(س)، یا فاطمه الزهرا(س)،»

پس از عبور موفقیت‌آمیز غواصان از رود خروشان اروند، یگان‌های نیروی زمینی سپاه پاسداران با پشتیبانی آتش تهیه و شلیک هزاران گلوله، تهاجم خود را در محورهای مورد نظر، آغاز و مبادرت به شکستن خط مقدم دشمن کردند.

با توجه به احتمالاتی که در زمینه هوشیاری دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاکسازی و گرفتن سر پل مناسب در سریع‌ترین زمان ممکن، ضمن عبور از رود اروند در تضمین موقعیت علمیات، نقش اساسی داشت. در این راستا غواصان ضمن عبور از رود اروند باید معابر را باز می‌کردند تا نیروهای قایق سوار بتوانند با عبور از  این معابر، به ساحل دشمن وارد و تا فرا رسیدن روشنایی صبح، منطقه را برای استحکام سر پل پاکسازی کنند.

عکس‌العمل عراقی‌ها در لحظات اولیه عملیات و رویارویی با موج‌های گسترده قوای ایرانی که سرتاسر خط دشمن را مورد تهاجم قرار داده بودند غیر منتظره و تعجب برانگیز بود. به دلیل گستردگی محورهای هجوم و انجام تک پشتیبانی در منطقه «ام القصر»، دشمن تا سه روز در تشخیص فلش اصلی حمله سردرگم بود و نتوانست در برابر هجوم نیروهای ایرانی، اقدامی جدی صورت دهد.

گسترش وضعیت و تامین هدف‌های عملیات در همان شب اول، چنان غیرمنتظره بود که نیروهای «پشتیبان» برای تامین مراحل بعدی عملیات در صبح یا شب دوم علمیات، در ساعت 24 وارد منطقه شده و به سمت اهداف خود حرکت کردند.

در لحظه شکستن خط و درگیری با عراقی‌ها، هوای مه آلود و نم نم باران، غواصان را برای انجام بهتر عملیات یاری کرد. نیروهای دشمن که غافلگیر شده بودند، با مقاومتی اندک پا به فرار گذاشتند، یکی، دو ساعت پس از درگیری، شنود بی‌سیم دشمن، حکایت از اوضاع نابسامان و به هم ریخته‌ خطوط دفاعی عراقی داشت. هر یک از فرماندهان عراقی، نسبت به منطقه ماموریت خود، سلب مسوولیت کرده و پی در پی از فرماندهان بالاتر، درخواست کمک می‌کردند.

روز نخست عملیات در شرایطی سپری شد که دشمن به دلیل سر درگمی در تشخیص هدف اصلی حمله و نیز اصل غافل‌گیری ناآگاهی نسبت به اوضاع و ابری بودن آسمان، هیچ مهلتی برای عکس‌العمل در مقابل حمله‌های زمینی و هوایی به دست نیاورد؛ حتی از حمایت نیروهای پیاده موجود و تجهیزات نیز عاجز ماند. قوای ایرانی پس از تصرف کامل «فاو» در محورهای «بصره»، «ام القصر» و «البحار» به پیشروی خود ادامه دادند تا نظامیان عراق را هر چه بیشتر از شهر فاو دور نگه دارند.

پیشروی نیروهای ایرانی، زنگ خطر سقوط بصره را به صدا درآورد و عراق به سختی تلاش می‌کرد تا از سرعت پیشروری قوای ایران بکاهد. در روزهای بعد، درگیری‌های سختی بین طرفین روی داد. این جنگ و گریزها در کنار خورعبدالله و منطقه‌ای به نام «کارخانه نمک» به اوج خود رسید؛ اما  دشمن دیگر نتوانست به خطوط دفاعی سابق خود در منطقه باز گردد و سرانجام به شکست خود در شهر فاو اعتراف کرد.

حدود دو ماه منطقه زیر آتش سنگین  و پاتک‌های سخت و بمباران وحشتناک قرار داشت، تا آن که رفته رفته اوضاع آرام گرفت و خطوط پدافندی تثبیت شد. در آن میان، توپخانه نیروی زمینی ارتش جمهوری‌اسلامی ایران با تلاش بی‌وقفه خود، سعی داشت تا  حد امکان از نیروهای خودی مستقر در خط، حمایت و پشتیبانی کند.

در طی عملیات والفجر هشت، نزدیک به 800 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی بر دشمن وارد شد. عراق در جریان این عملیات، بیش از 50هزار تن کشته زخمی و اسیر بر جای گذاشت. در میان کشته‌شدگان، یک فرمانده لشکر و 5 فرمانده  تیپ، و در میان اسیران، چندین سرهنگ، خلبان هواپیما و چرخبال و تعدادی درجه دار وجود داشت و در مجموع، 10 تیپ پیاده کماندویی و نیروی مخصوص  و 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوایی، 10 گردان جیش الشعبی و 5‌ گردان توپخانه دشمن منهدم شد.

در جریان عملیات والفجر هشت (فاو) همچنین بیش از 50 فروند هواپیما و چرخبال، صدها دستگاه تانک، نفر بر و خودرو نظامی، توپ صحرایی، توپ ضدهوایی و ناوچه موشک انداز منهدم گردید و ده‌ها دستگاه تانک و نفربر،180 دستگاه خودرو، 20 عراده توپ صحرایی، 120 عراده توپ ضدهوایی، 3 دستگاه رادار موشک و 34 دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت قوای ایران درآمد.

در فرایند بیش از 75 روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان قوای ایرانی بود، ایران بر سواحل شمالی خورعبدالله در شبه جزیزه فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس بسته شد.

 


جمع‌آوری اطلاعات

 

فعالیت عناصر شناسایی، با فاصله اندکی پس از عملیات بدر آغاز شد. در این مدت اقدامات زیر صورت گرفت:

الف- دیده‌بانی مستمر از فعالیت‌های گوناگون دشمن:

ب- تهیه شناسنامه نهرها و جاده‌ها و زمین منطقه خودی؛

ج- تهیه نقشه و کالک منطقه؛

د- کنترل فعالیت‌های دریایی دشمن توسط را دارهای دریایی.

گذشته از این، شناسایی‌های لازم از زمین منطقه و تأثیر‌گذاری باران بر آن، طول و عر و میزان فشردگی نخل‌ها، طول و عرض نهرها و تأثیر جزر و مد بر روی آن انجام شد.

شناسایی انواع مختلف جاده‌ها اعم از شنی، آسفالت و نیز ارتفاع آن از سطح زمین، روییدنی‌های کنار ساحل، وسعت و چگونگی گل و لای آن و تأثیرگذاری جزر و مد بر روی آن و ... صورت گرفت.

در این مدت، عمدتاً در سه زمینه به طور مشخص اطلاعات لازم به دست آمد:

1- خط مقدم دشمن

2- موانع و استحکامات موجود در منطقه

3- مشخص نمودن معابر وصولی عملیات


اعلام رمز عملیات

 

ساعت 22 است. با این که تماس‌ها اکثراً قطع شده، ولی باز نیروهای غواص به صورتی هماهنگ در کنار سیل بند و سنگرهای دشمن، منتظر علامت حتمی شروع حمله هستند.

در ساعت 05: 22 نیروهای غواص در محور لشکر ثارالله(علیه‌السلام) در خط دفاعی عراقی‌ها نفوذ کرده‌اند؛ به طوری که تعدادی از افراد دشمن، جمعی از برادران را مشاهده می‌کنند؛ اما چنان ترس و وحشت  بر آنان غلبه کرده که قدرت هر نوع عکس‌العملی از آنان سلب شده است.

دیدن غواصان سیاهپوش با اندام‌های غیر طبیعی (به دلیل شکل خاص لباس غواصی) برای نیروهای دشمن چنان وحشتناک و غیر منتظره است که آنان فقط سعی می‌کنند تا با هم از صحنه بگریزند. برادر تخریب چی در گزارش به فرماندهی لشکر، این صحنه را چنین توصیف می‌کند:

«نیمی از گروهان ما در چولان‌ها و نیمی هم در جاده بودند. همین طور که می‌رفتیم، 4 نفر عراقی آمدند نزدیک ما. به یکی، دومتری که رسیدند، ایستادند، و استراحت کردند. بعد بلند شدند. در حالی که با هم صحبت می‌کردند، رفتند به طرف محور دیگر، آن جا هم به استراحت پرداختند. اینها که رفتند، یک نفر را تنها دیدیم که از عقب می‌آمد. به محور ما که رسید، برادران در یک ستون، کاملاً مشخص بودند. بعد دست‌هایش را به طرف بچه‌ها (به نشانه علامت یا اظهار تعجب) گرفت و از اول تا آخر گروهان را نگاه کرد. تمام بچه‌ها را یکی یکی دید؛ حتی شاید هم شمرد. رفت به طرف آن 4 نفر. بعد عراقی‌های دیگر را صدا زد. آن 4 نفر هم آمدند و سریع از پهلوی ما رد شدند. آنها به سرعت سوار «ایفا» شدند. فقط تعدادی نارنجک داشتند. انداختند برای ما که افتاد داخل آب؛ ولی دیگر نایستادند و خیلی سریع محل را ترک کردند. اینها حتی یک چراغ قوه بچه‌های خودمان را که کنارشان روشن شد، دیدند. ولی به روی خودشان نیاوردند و رفتند. کل گروهان، از داخل محور یک رد شد. به محض این که گروه تأمین خواست برود داخل سنگرها، یک گلوله آر. پی. جی به طرفش شلیک شد. من هم با صدای  بلند به یکی از بچه‌ها گفتم: آن را بزن. بچه‌های دیگر فوری با آر. پی. جی زدند داخل سنگر، از اطراف گروه دو هم آن سنگر را زدند. خود برادر موذن هم یک نارنجک انداخت. بچه‌ها هم تا دیواره سیل بند پشروی کردند. در این جا بود که دیدیم عراقی‌ها دارند فرار می‌کنند

در حالی که تیراندازی‌های پراکنده در برخی محورها، قریب‌الوقوع بودن حمله را به شکلی اجتناب ناپذیر خبر می‌‌دهد، فرماند قرارگاه خاتم ‌الانبیا (صلی‌الله علیه وآله) در صدد است تا آمادگی و هماهنگی بین یگان‌ها را به حداکثر مطلوب برساند. تا این زمان، قرارگاه مرکزی این آمادگی‌ها را به وسیله قرارگاه‌های پایین‌تر پیوسته کنترل کرده است. اکثر یگان‌ها آمادگی‌شان به میزان 70، 80 و 90درصد گزارش شده است. اما فرمانده قرارگاه مرکزی، مرتب به وسیله تلفن و با ارسال پیک به محوطه قرارگاه، که به منطقه درگیری بسیار نزدیک و زیر برد خمپاره قرارگاه، که به منطقه درگیری بسیار نزدیک و زیر برد خمپاره‌های دشمن است، جویان علت عدم آمادگی برخی از یگان‌ها از جمله لشکر 33 المهدی (عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف) است. نیروهای این یگان در حساس‌ترین منطقه  اروند رود (یعنی نقطه اتصال رودخانه به آب‌های پهناور خلیج فارس) در جدال با امواج شدید آب است تا عر زیاد رودخانه را در این محور با موفقیت پشت سر بگذارد.

به رغم تلاش‌های انجام شده از هر سو، این یگان برای اجرای ماموریت خود، آمادگی لازم را احراز می‌کند و با توجه به وضعیت خاص زمان و به تشخیص فرمانده عملیات، از ادامه حرکت آن جلوگیری به عمل می‌آید. تصمیم‌گیری برای اعلام رمز عملیات در چنین اوضاعی، بسیار دشوار و حساس است. از سویی، یکی از قرارگاه‌های پایین‌تر، اصرار می‌کند که فرمانده عملیات فرمان را صادر و رمز عملیات را اعلام کند و از سوی دیگر 10 دقیقه تأخیر، به نیروهای عقب مانده فرصت می‌دهد تا هر چه سریعتر خود را به موازات دیگر نیروها، به پای کار برسانند. در این زمان، نماینده امام در شورای عالی دفاع (حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی) در انتظار اعلام آغاز حمله لحظه شماری می‌کند. ایشان که امکان تماس و مکالمه تلفنی با قرارگاه‌های تابعی را ندارد، گزارش‌هایی را که از خطوط مقدم به وسیله عناصر پیک به قرارگاه می‌رسد، به دقت مورد بررسی قرار می‌دهد.

سرانجام در ساعت 10: 22 تاریخ 20/11/1364 برادر محسن رضایی از سوی قرارگاه خاتم الانبیا(صلی‌الله علیه وآله) فرمان حمله را چنین صادر می‌کند؛

بسم الله الرحمن الرحیم

«و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم و قاتلو هم حتی لا تکون فتنه»

«یا فاطمه ‌الزهرا یا فاطمه الزهرا،» وی سپس به کلیه بسیجیان و پاسداران شرکت کننده در عملیات، با لحنی حماسی خطاب می‌کند:

«امروز، روزی است که 7 سال پیش در چنین زمانی، امام(خمینی) فرمان داد حکومت نظامی باید لغو شود (اشاره به 21 بهمن 1357). شما برادران نیز حکومت نظامی صدام را لغو کنید و ان شاء‌الله بریزید توی شهر و روستا و همه حکومت نظامی را به هم بریزید

اعلام رمز عملیات در فضایی کاملا روحانی و در عین حال پر التهاب انجام می‌شود. قرارگاه‌های  تابعه به فرماندهان لشکرها و آنان  به رده‌های پایین‌تر، رمز پر معنای یا «فاطمه‌ الزهرا» را منتقل می‌کنند. نام حضرت زهرا (سلام‌الله علیها) در کلیه بی‌سیم‌ها تا رده‌ گروهان، به صدا در می‌آید . فرمانده عملیات فورا به دیدگاهی خارج از سنگر می‌رود و از نزدیک، درگیری در کلیه خطوط را ملاحظه می‌کند. تبادل گلوله‌های رسام 15 و تبادل آتش توپخانه خودی و دشمن مشهود است.

بی‌اختیار وی به همراه حاضران به قرائت دعای فرج می‌پردازد. فریاد «الهی عظم البلا» در میان صدای رگبار و تبادل آتش خودی و دشمن، ندای مظلومیت امتی است که به رغم تحمل همه سختی‌ها و مشکلات چند ساله بسیجیان جان بر کف را برای خدمت به اسلام، انقلاب و امام، این چنین به پیشگاه خداوند هدیه می‌کنند. در این زمان، یکی از گروهان‌های غواص توانسته است خود را به پشت کمین و سنگرهای دشمن برساند. این گروهان با شنیدن صدای موتور قایق‌های خود حامل نفرات گردان‌های پیاده پی به آغاز حمله می‌برد و به دستور فرمانده خود، بلافاصله حمله را آغاز می‌کند.

در حالی که دشمن کاملاً غافلگیر شده است، غواصان خط شکن با رگبار کلاشینکف و پرتاب نارنجک و شلیک گلوله‌های آر. پی. جی 7 یکی پس از دیگری اقدام به پاک‌سازی سنگرهای نیروهای عراقی می‌کنند. یکی از فرماندهان رزمندگان غواص درباره چگونگی آغاز درگیری می‌گوید: «من خودم به داخل یکی از سنگرهای اجتماعی دشمن رفتم. در را باز کردم، همه خوابیده بودند. وقتی بیدار شدند، خیال کردند از خودشان هستم. با من صحبت کردند. اصلاً ما متعجب مانده بودیم؛ زیرا درگیری را که شروع کردیم، هنوز فکر می‌کردند ما از نیروهای خودشان هستیم و ما را نمی‌زدند. البته بسیاری از ما را هم نمی‌دیدند

دو تن از برادران غواص نیز نحوه شروع و انجام درگیری را چنین توصیف می‌کنند:

«تا سیم خاردارها رفتیم، عراقی‌ها داشتند کار می‌کردند و موانع مخصوص کار می‌گذاشتند. کارشان که تمام شد، بعد خوب نگاه کردند و رفتند. برادر مسعودی رفت جلو، بچه‌ها با کمی فاصله همه رفتند پشت سرش. بعد برگشت و گفت: همه خواب‌اند. بعضی از سنگرهایشان خالی بود. بچه‌ها رفتند داخل آن و مستقر شدند. داشتیم صحبت می‌کردیم که یک نفر عراقی آمد و شروع کرد به عربی صحبت کردن. اسلحه‌اش به اسلحه یکی از بچه‌ها خورد و متوجه ما شد. در این جا یک درگیری تن به تن انجام شد. همزمان صدای تیراندازی از نقاط دیگر شنیده می‌شد و اجرای آتش خودی شروع شده بود. یکی از بچه‌ها آن عراقی را با خنجر زد و دادش که بلند شد، عراقی‌های دیگر شروع کردند به این طرف و آن طرف رفتن. بچه‌ها هم با آر. پی. جی 7 و نارنجک از دور و نزدیک آنها را به هلاکت رساندند

از ساحل خودی، مشاهده انفجار نارنجک در سنگرهای نگهبانی دشمن که یکی پس از دیگری، برای چند ثانیه سنگرها را روشن و سپس منهدم می‌کند، صحنه‌ای تکان دهنده و غرورانگیز ایجاد  کرده است. در نقاطی که آثاری از آتش و درگیری مشابه وجود ندارد، اجرای آتش از ساحل خودی، حجم زیادی از گلوله‌های تانک و تفنگ 106 میلیمتری و خمپاره و تیربارهای کالیبر بزرگ را روی آن نقاط متمرکز کرده است. آتشی سهمگین و مهلک همراه با آتش مسلسل‌های سبک افراد پیاده نزدیک به 20 کیلومتر طول جبهه را پوشانده و در مدتی کوتاه، سکوت و آرامش عمیق منطقه به صحنه‌ای هولناک و فضایی آکنده از دود و انفجار وحشت‌زا تبدیل شده است. در این لحظه دو تن از برادران غواص که به دلیل تلاطم و حرکت سریع آب اروند، که به سمت چپ، منحرف و  در نقطه‌ای دیگر، به ساحل رسیده بودند، بدون اسلحه، خسته و نفس زنان در پی یافتن محل اصلی ماموریت خویش هستند. کمی آن طرف‌تر، سنگری از دشمن در معر تیر‌اندازی گلوله‌های مستقیم خودی است؛ ولی از داخل سنگر، همچنان علائمی از تیراندازی متقابل به وسیله کلاش مشاهده می‌شود. این دو نفر در محدوده‌ای قرار گرفته‌اند که هیچ اثری از نیروی پیاده خودی نیست و فقط آتش ساحلی روی دشمن اجرا می‌شود. کمی به سنگر نزدیک می‌شوند و تصمیم می‌گیرند که به تنهایی دست به کار شوند. این دو جز چند عدد نارنجک، هیچ سلاح دیگری با خود ندارند. هر کدام یک نارنجک به داخل پرتاب می‌کنند و به این وسیله سربازان دشمن کشته می‌شوند. بعد وارد سنگر می‌شوند و اسلحه و قشنگ‌های موجود را با خود برداشته و به پاکسازی دیگر سنگرها می‌پردازند. در حالی که آتش شدید از ناحیه ساحل خودی هنوز قطع نشده است و پیوسته گلوله‌های تیر مستقیم در اطراف این برادران به زمین می‌نشیند، آنها تصمیم می‌گیرند پاک‌سازی را ادامه دهند و به‌همین ترتیب، 150متر دیگر از خط دشمن را پاک‌سازی می‌کنند. این دو به کمک هم بدون توقف، به راه خود ادامه می‌دهند و در آخر پس از مدت کمی، به برادران همرزم خویش پیوسته و همراه دیگر برادران به ادامه ماموریتشان می‌پردازند. در محور دیگر، از یک دسته برادران غواص، تنها سه تن موفق به استقرار کامل در ساحل دشمن گردیده‌اند. یک فرمانده دسته و دو رزمنده دیگر پس از کمی سردرگمی، به هم پیوسته و بدون اتلاف وقت، اقدام به شکستن خط کنند.

درباره نحوه شکستن خط در یکی دیگر از محورها، مسوول گروه غواص چنین توضیح می‌دهد:

«حدود سه ربع ساعت زیر موانع خوابیدیم. در این فرصت، بچه‌ها را تقسیم و افراد آر. پی. جی زن را برای هر سنگر مشخص کردیم. در این حال، یک مرتبه دیدیم همه جا روشن شد. متوجه شدیم عملیات آغاز شده است. دیگر فرصت نبود که تخریب چی‌ها کاملاً سیم خاردارها را قطع کنند. از قبل هم به دلیل ایجاد سر و صدا از بریدن آن خودداری کرده بودیم. همه هجوم بردیم به طرف سیم خاردارها. چون بلند بود، نتوانستیم رد شویم، یکی از بچه‌ها از همان جا به طرف سنگری که تیراندازی می‌کرد، آر. پی. جی شلیک کرد و سنگر فورا ساکت شد. بلافاصله یکی دیگر از بچه‌ها از داخل سه ردیف سیم‌خاردار عبور کرد و به شدت زخمی شد؛ ولی رفت. به دنبال او، من و سه نفر دیگر، از لابه لای سیم خاردارها عبور کردیم. اولین کاری که کردیم، با نارنجک سنگرهای اول را زدیم. سپس سیم خاردارها را بریدیم و بقیه بچه‌ها هم به ما پیوستند و با استفاده از نارنجک‌های عراقی، پاکسازی سنگرها را ادامه دادیم

در بقیه محورها نیز، در مجموع رزمندگان به محل اطلاع از شروع عملیات، به صورت گسترده و همه جانبه از پشت و رو به رو، به خط دفاعی دشمن هجو می‌برند و با سرسختی هر چه تمام‌تر در پی یافتن عناصر دشمن و پاکسازی کامل سنگرها، به جستجو می‌پردازند. در این لحظه، بسیاری از تیر بارهای دشمن با مشاهده میزان نفوذ غواصان به تصور هلی برن16 نیروها، به طرف آسمان نشانه می‌گیرند و برای رویت آثاری از چرخ‌بال برفراز اروند، به جستجو ادامه می‌‌دهند. نیروهای دشمن وحشت زده، نگاه‌شان به آسمان و به آتش خودی دوخته شده است و چنان سرگرم یافتن حمله کنندگان هستند که حتی از پرتاب و انفجار نارنجک برادران غواص به درون سنگرشان، غافل مانده‌اند و پیوسته بدون حساب تیراندازی می‌کنند. از یک سو، گلوله‌های آر. پی. جی و تفنگ 106 بر سنگرهای سه دهنه با ضخامت تقریباً یک متر، چندان موثر نمی‌افتد و از سوی دیگر، دالانی کوچک به وسیله پیچ 2متری، محیط خارج و داخل سنگر را به هم مرتبط کرده است و مانع ورود نارنجک در محوطه اصلی سنگر می‌شود.

این تحرکات که در زمانی کوتاه صورت می‌گیرد، پر از هیجان و التهاب است در این جا بار دیگر رزمندگان غواص شجاعت، اعتماد به نفس و سرعت عملشان به نمایش می‌گذارند. آنان برای رفع چنین مساله‌ای، به بام سنگر رفته و از طریق دهانه‌های سنگر که لوله‌های کلاش یا تیربار از آن بیرون آمده است، به داخل آن نارنجک پرتاب می‌کنند و با انفجار اولین نارنجک، سکوتی همیشگی بر سنگر مستولی می‌شود.

شهید بنفشه (از مسوولان گروهان غواص) از جمله کسانی است که پس از پاک‌سازی 9 سنگر فعال دشمن، به این نحو یکی دیگر از سنگرهای دشمن را خاموش می‌کند و عاقبت مورد اصابت گلوله‌ای از داخل نخلستان واقع می‌شود. وی در حالی که دستانش قطع شده، یک دستش در نزدیکی دهانه سنگر آویزان کرده و دست دیگرش بر بام سنگر قرار گرفته است؛ نمایی از یک شهادت شجاعانه و قهرمانانه را در معر دید شاهدان قرار می‌‌دهد.


حرکت نیرو به طرف محورهای عملیاتی

 

از صبح روز، 20/11/1364 تمام گردان‌های رزمی و غیره با شور و هیجان و گام‌های استوار نوید پیروزی سر داده و خود را برای انجام یک عملیات دیگر آماده می‌کردند. همه به رغم آن که می‌دانند تا مرز شهادت فاصله چندانی نیست؛ اما با روحیه‌ای عالی، یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و از هم حلالیت می‌طلبند. عده دیگری از نیروها در حال نوشتن وصیت‌نامه‌های خود هستند.

حال و هوای نیروهای غواص حال و هوای دیگری است.

این آخرین دعای توسلی است که می‌خوانند و چند شبی بیشتر به لحظه موعود نمانده است. آنها می‌دانند که احتمال بازگشتشان نسبت به نیروهای دیگر بسیار ضعیف تر است. آنها با بدن‌های نحیف و دستان پینه بسته جز شهادت به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشند. هم‌چنین به خوبی می‌‌‌دانند که پس از حدود یک ساعت جنگیدن با امواج آب و موانع جنگ با نیروهای دشمن را در پیش دارند. زمانی که فرمانده لشکر گفت: «شاید این آخرین دعای توسل شما باشد و.» نیروهای غواص حالات عجیبی داشتند؛ به طوری که انسان می‌توانست شب عاشورای امام حسین(علیه‌السلام) را تجسم کند.

لحظات حرکت فرا رسیده بود. نیروها با توجه به سازمان رزم خود، گردان به گردان به صورت ستون، به طرف محورهای عملیاتی حرکت کردند. همه چیز طبق روال از پیش تعیین شده پیش می‌رفت؛ یگان دریایی قایق‌های خود را با موتور خاموش- با پارو یا طناب- درون نهرها و محورهای عملیاتی برای استقرار در پیچ‌های نزدیک اروند، به طرف جلو حرکت می‌داد. گردان‌های خط‌ شکن به صورت ستونی به طرف محورهای عملیاتی خود در حرکت بودند تا در زمان مقرر، سوار بر قایق‌ها شوند و سپس با اعلان فرمانده عملیات را آغاز کنند.

 

 

 

 

پیروزی احتمالی ایران و تأثیر آن در عراق

 

در پی عملیات قوای ایران، رژیم عراق که خود را با خطری جدی مواجه می‌دید، دست به تحرکات سیاسی وسیعی زد؛ از جمله: احضار روسای نمایندگی عربی به وزارت خارجه این کشور، ملاقات عزیز با سفرای پنج کشور عضو دایم سازمان ملل در بغداد، دیدار عزت ابراهیم (معاون صدام) با ولیعهد عربستان و ... نمونه‌هایی از تأثیرات احتمالی این عملیات را که منجر به هراس رژیم عراق شده بود، می‌توان در گزارش‌ها و تحلیل‌های مفسرین رسانه‌های خارجی مشاهده کرد: روزنامه‌ اسراییلی معاریو (28/11/64): «اگر ایرانیان موفق شوند پایگاهی را که به تصرف درآورنده‌اند، حفظ کنند، موقعیت صدام را متزلزل خواهند ساخت و راهی برای نفوذ در کشورهای ثروتمند خلیج فارس، به دست خواهند آورد

رادیو امریکا (25/ 11/64):

«واضح است که پس از چهار روز جنگ، عراقی‌ها درد سر بزرگی را در عقب راندن ایران تجربه می‌کنند و آگاه هستند چنانچه ایران موقعیت خود را در آن منطقه تحکیم بخشد، چه مشکلات بعدی به وجود خواهد آمد

هوشیاری دشمن

 

در آغاز کار، شواهد نشان می‌داد که دشمن هنوز نسبت به محدوده عملیاتی یگان آگاه نشده است؛ اما به زودی با فرستادن هلی‌کوپتر شناسایی، شلیک چند گلوله خمپاره و همچنین با توجه به نزدیک شدن علمیات، شلوغ شدن منطقه و از دیاد ترددها، تقریباً هوشیارتر شد؛ به طوری که فرمانده لشکر در این مورد در تاریخ 17/11/1364 می‌گوید:

«پریروز، دو فروند هلی‌کوپتر به منطقه آمده و آن‌جا را شناسایی کردند. هلی‌کوپتر شناسایی، برای کنترل ویژه ساحل خودی آماده بود، اینها حساسیت‌های دشمن است، آتش دشمن، ثبت تیرهای آن که اخیراً انجام می‌دهد، نشان‌دهنده آن است که دشمن حساس شده است

دلایل موفقیت عملیات والفجر هشت

 

هنگام طراحی عملیات والفجر هشت و نیز همزمان با تلاش‌های پس از آن، واقعیاتی رخ نمود که به تدریج  نقش اساسی خود را در رابطه با پیروزی‌های این عملیات و نیز ضرورت‌های مورد نظر جهت ادامه جنگ نشان داد. در نهایت آنچه فتح فاو را به دنبال داشت، عوامل متعددی بود که بعضاً به طور مستقیم یا عیرمستقیم تأثیر خود را بر جای گذاشت. در این رهگذر به پاره‌ای از آن عوامل اشاره می‌شود:

1- غافل‌گیر شدن دشمن و عدم آمادگی آن؛

2- ضعف اطلاعاتی دشمن؛

3- عملیات پشتیبانی از ام الرصا ص، شلمچه و محورهای دیگر؛

4- اتخاذ تاکتیک‌های ویژه، خصوصاً به هنگام عبور از رودخانه اروند؛

5- موقعیت زمین منطقه که امکان مانور مناسب را از دشمن سلب می‌کرد؛

6- امکان استفاده مناسب از آتش خودی؛

7- سیستم نسبتاً مناسب پدافند هوایی؛

8- وسعت نسبتاً مناسب منطقه؛

9- پشتیبانی بیشتر دولت و مردم نسبت به گذشته در فراهم آودن امکانات و نیرو؛

10- اقدامات مهندسی؛

11- آموزش و سازماندهی مناسب نیروها؛

12- اقدامات پیش‌گیرانه در مقابل تک‌های شیمیایی دشمن؛

13- استفاده مناسب از نیروی هوایی و هوانیروز؛

14- به کارگیری سلاح‌های ضدزره.

جنگ در مقایسه با سه‌ سال گذشته خود، از ابعاد و پیچیدگی‌های روزافزون برخوردار شده بود. در این روند تغییر زمین مانور از دشت و خشکی به هور و رودخانه اروند- که طبعاً تاکتیک‌های ویژه‌ای را برای عبور، تأمین عقبه‌ها و ... نیاز دارد- بارزترین وجه آن بوده است. ناتوانی عراق در انطباق خود با شرایط به وجود آمده و رویارویی با تاکتیک‌های برتر قوای ایرانی، ابتکار عمل‌ را در اختیار قوای نظامی ایران قرار داده بود؛ به‌طوری که در این شرایط، فریب و غافل‌گیری دشمن و به دنبال آن، در هم ریختگی خطوط دفاعی عراق، از جمله مهمترین عوامل هراس و نگرانی حاکمان بغداد و قدرت‌های شرق و غرب را  تشکیل می‌داد.

عملیات والفجر هشت تجارت متفاوتی را در پی داشت  که در این قسمت، نظر به اهمیت موضوع، تنها به «ضرورت تجزیه‌ قوای دشمن» و نیز «ضرورت پشتیبانی همه جانبه از جنگ» اشاره می‌شود:

1- ضرورت تجزیه قوای دشمن

تجزیه قوای دشمن، عملاً تضمین پیروزی عملیات را افزایش و جنگ را به سمت تعیین تکلیف نهایی سوق می‌داد. بر این اساس عملیات والفجر نه و حملات به جزیره ام الرصا ص همزمان با عملیات والفجر هشت، در غرب و جنوب کشور طراحی و انجام شد. از آن جا که منطقه فاو برای دشمن اهمیت خاصی داشت، لذا عمده قوای خود را در آن جا متمرکز کرد و این پیشامد، فرصت مناسب را برای نیروهای خودی برای پیشروی در منطقه عملیاتی غرب کشور (والفجر نه) فراهم کرد.

تحمیل وضعیت مشابه به دشمن با انجام عملیات از دو یا چند محور به طور همزمان، عملاً میزان تأثیر‌گذاری ابزار تکنولوژیک عراق را کاهش داده و توان ارتش این کشور را تضعیف می‌کرد؛ در نتیجه مانع از دفاع متمرکز قوای دشمن در یک محور می‌شد.

لازمه محقق چنین وضعیتی، عبارت از گسترش سازمان رزم با بسیج نیرو و افزایش توان سازماندهی آنان بود؛ چنانچه پس از عملیات والفجر هشت، تلاش گسترده‌ای به منظور سازماندهی 500 گردان رزمی و افزایش آن به 1000 گردان صورت می‌گرفت.

2- پشتیبانی همه جانبه از جنگ تأکیدهای مکرر فرماندهی کل قوا مبنی بر این که «جنگ در راس امور است.» به معنای بسیج تمام کشور در خدمت جنگ و نیز ضرورت‌های اجتناب ناپذیر آن، انجام این مهم را که برآمده از ارتباط تنگاتنگ جنگ با ارگان‌های گوناگون کشور بود، روشن‌تر کرد.

در این میان، آنچه در عملیات والفجر هشت محقق شد. نشانگر ضرورت به کارگیری تمام امکانات کشور در خدمت جنگ و تأثیر‌گذاری فزاینده آن در کسب پیروزی بود.

طبیعتاً تحقق وضعیت یاد شده، به طور مطلوب و شایسته در گرو ایجاد سیستم مناسب با امر جنگ و ضرورت‌های آن بود. در این صورت، گذشته از این که فاصله جبهه و پشت جبهه کاهش می‌یافت، امکان حل برخی از معضلات که قطعا ناشی از ناهماهنگی بود  نیز میسر شد و در نتیجه، در زمانی نه چندان طولانی، امکان دستیابی به موقعیت‌های چشم‌گیر و سرنوشت ساز فراهن گردید.


روز شمار عملیات والفجر هشت

 

7/10/1364

- ستاد تبلیغات جنگ ادعای عراق مبنی بر گلوله باران شهر فاو توسط ایران را تکذیب کرد.

8/10/1364

- طی مراسمی در استادیوم آزادی و با حضور رئیس‌جمهوری؛ نیروی 12 هزار نفری بسیجیان از تهران عازم جبهه‌های نبرد شدند.

- یک کشتی دانمارکی حامل محموله نظامی برای عراق، توسط پرسنل نیروی دریایی ایران متوقف شد.

- تبادل آتش توپخانه و سلاح‌های سنگین در مناطق جزایر مجنون، کوشک و طلائیه با شدت ادامه داشت.

- با هوشیاری پدافند هوایی تجاوز هواپیمای مهاجم عراقی به پیرانشهر دفع شد.

در جبهه مرزی باختران و ایلام، 15 موضع جنگ افزار و پست دیده‌بانی دشمن درهم کوبیده و حدود 30 تن از نفرات آنان را به هلاکت رسیدند.

- بیش از 400 مدرسه ابتدایی در مناطق دهوک و اردبیل، تعطیل و معلمان آنها اجباراً عازم جبهه شدند.

- رادیو مسکو؛ ادامه جنگ ایران و عراق در همکاری‌های بازرگانی- اقتصادی شوروی و ایران تأثیر منفی بسیار دارد.

9/10/1364

- سرپرست ستاد تبلیغات جنگ: صدام از توافق‌های پشت پرده بر سر حکومت آینده عراق نگران است.

- وزیر مشاور در امور خارجی امارات متحده‌ عربی، با رئیس‌جمهوری، نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی، دیدار و گفتگو کرد.

- تیپ ویژه شهدا برای هر گونه عملیات رزمی اعلام آمادگی کرد. این تیپ پس از توطئه کردستان شکل گرفت و در رابطه با جنگ‌های کوهستانی، دریایی، منظم و نامنظم دارای تخصص‌های ارزنده‌ای است.

- در میان بدرقه پرشکوه مردم مشهد دومین کاروان 11 هزار نفری راهیان کربلا از خراسان عازم جبهه‌ها آزاد شد.

- یک ستون موتوری دشمن در جاده نظامی فاو- بصره، هدف آتش سلاح‌های سنگین ایران قرار گرفت و منهدم شد.

3/11/1364

- کاروان راهیان کربلا عازم جبهه‌ها شد.

- دولت سودان سفر اتباع این کشور را به عراق ممنوع کرد.

20/11/1364

- با فتح خرمشهر، دشمن در صحنه رویارویی با رزمندگان ایران، به لاک دفاعی فرو رفت. پیروزی‌هایی که پس از آن به دست آمد، برتری قدرت ایران را در جبهه‌های جنوب آشکار کرد. این روند تا سال 1364، یعنی شروع حمله ایران به شبه جزیره «فاو» ادامه داشت. عملیات در اروند، پس از بررسی‌های لازم و استفاده از تجربیات و به کارگیری تدابیر مهم نظامی و اطلاعاتی، انجام شد. این تدابیر در سه بخش مهم، یعنی آموزش، شناسایی و تدارک متمرکز شد. آموزش نیروهای ایرانی در یگان‌های مختلف، با روحیه‌های بالا ادامه یافت و تعدادی از گردان‌ها، آموزش‌های تخصصی و ویژه دیدند. به موازات آن، شناسایی منطقه و بررسی همه عوامل دخیل در عملیات، انجام گرفت.

این کار با حساسیت و وسواس زیاد، از سوی فرماندهان دنبال می‌شد. سعی بر آن بود که دشمن به هیچ‌وجه متوجه کوچکترین حرکتی در منطقه نشود؛ چرا که این قطعه از جبهه، برای عراق اهمیت ویژه‌ای داشت. فاو، زمینی است محصور در میان رودخانه اروند، خلیج‌ فارس و خور عبدالله، که از سمت خشکی به بصره منتهی می‌شود. در شمال این منطقه، رودخانه اروند و جزیره آبادان واقع شده و در فاصله 90 کیلومتری شمال غربی آن، شهر صنعتی بصره قرار دارد. همچنین در جنوب فاو، خور عبدالله، خلیج فارس و در جنوب غربی، بندر ام القصر قرار دارد. گذشته از همه این موارد، دو دلیل همده نزدیکی به بصره و گذرگاه اتصال به خلیج فارس، کافی بود که عراق تدابیر شدید و امکانات وسیعی را در منطقه لحاظ کند. نکته دیگر در شناسایی‌ها که قوای ایران باید بر آن اشراف و آگاهی کامل می‌یافتند، وجود عوار طبیعی بود، که از مهمترین آنها، می‌توان به رودخانه خروشان اروند اشاره کرد. رودخانه‌ای که با اتصال به آب‌های آزاد، شرایطی استثنایی دارد و به لحاظ عمق و عرض نیز با رودخانه‌های دیگر متفاوت است و شاید یکی از دلایل غافل‌گیری دشمن، همین بود که عراق تصور نمی‌کرد یگان‌های رزمی ایران، قادر به عبور از اروند باشند.  از ماه‌ها پیش، یگان‌های مهندسی و تدارکاتی، مشغول آماده سازی منطقه و تأمین نیروها بودند، که از جمله می‌توان به احداث چند جاده در میان نخلستان‌ها و تدارک چندین اسکله اشاره کرد.

سرانجام عملیات والفجر هشت در ساعت 10: 22 دقیقه روز 20/11/1364 آغاز شد. نیروهایی که مدت‌ها منتظر چنین شبی بودند، با شنیدن رمز عملیات، هجوم گسترده خود را آغاز کردند: «بسم‌الله الرحمن الرحیم . لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم، و قاتلو هم حتی لاتکون فتنه. یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه‌ الزهرا، یا فاطمه الزهرا». با آغاز عملیات، لشکرها و تیپ‌های نیروی سپاه پاسداران، با پشتیبانی آتش توپخانه ارتش، مبادرت به شکست خط دشمن مطرح بود، شکستن خط، پاک‌سازی و گرفتن سرپل مناسب، نقش اساسی را در تضمین موقعیت عملیات داشت؛ غواصان باید معابر را برای نیروهای قایق سوار باز می‌کردند تا آنها بتوانند از این معابر، وارد ساحل دشمن شده و تا روشنایی صبح، منطقه را برای تثبیت و استحکام سر پل، پاک‌سازی کنند. در لحظه، شکستن خط و درگیری با عراقی‌ها. هوای مه‌آلود و نم نم باران، غواصان را برای انجام بهتر عملیات یاری کرد. عراقی‌ها که غافل‌گیر شده بودند، بی‌هیچ مقاومتی پا به فرار گذاشتند. یکی، دو ساعت پس از درگیری. شنود بی‌سیم دشمن، حکایت از اوضاع نابسامان و به هم ریخته خطوط دفاعی عراق داشت. هر یک از فرماندهان عراقی، نسبت به منطقه تحت الحفظ خود، سلب مسوولیت نموده و یکسره از رده‌های بالای خود، درخواست کمک کردند. روز نخست، عملیات در شرایطی سپری شد که دشمن به دلیل غافل‌گیری طولانی، ناآگاهی نسبت به اوضاع و ابری بودن آسمان، برای هر گونه عکس‌العمل زمینی و هوایی، مهلتی نیافت؛ حتی از سرمایه‌گذاری جدی در خصوص نیروهای پیاده و تجهیزات موجود عاجز ماند. پیشروی رزمندگان، زنگ خطر سقوط بصره را به صدا در آورد و عراق مجبور شد تا به هر قیمتی، از پیشروی قوای ایران بکاهد. در روزهای بعد، درگیری‌های سختی بین طرفین روی داد؛ ولی این جنگ و گریزها در کنار خود عبدالله و منطقه‌ای به نام «کارخانه نمک» به اوج خود رسید. اما عراق دیگر نتوانست به خطوط دفاعی سابق خود در منطقه باز گردد و به شکست خود در شهر فاو اعتراف کرد. حدود 2ماه منطقه زیرآتش سنگین و پاتک‌های سخت و بمباران‌های وحشتناک شیمیایی قرار داشت، تا آن که رفته رفته اوضاع آرام گرفت و خطوط پدافندی تثبیت شد.در آن میان، توپخانه نیروی زمینی ارتش‌جمهوری اسلامی ایران، با تلاش بی‌وقفه خود، سعی داشت تا حد امکان از رزمندگان مستقر در خط، حمایت و پشتیبانی کند. طی عملیات والفجر هشت، نزدیک به 800 کیلومتر مربع از خاک عراق آزاد و تلفات و خسارات سنگینی بر دشمن وارد شد. عراق در جربان این عملیات، نزدیک به 52000 تن کشته، زخمی و اسیر بر جای گذاشت که در میان کشته شدگان، 1 فرمانده لشکر و 5 فرمانده تیپ، و در میان اسیران، چندین سرهنگ‌ ستاد،  سرهنگ‌ دوم، سرگرد و افسر جزء خلبان هواپیما و چرخ‌بال چندین درجه‌دار وجود داشت.

در مجموع،10 تیپ پیاده، کماندویی و نیروی مخصوص و 2 تیپ زرهی، 4 گردان ضد هوایی، 10 گردان جیش الشعبی و 5 گردان توپخانه دشمن 100 درصد منهدم شدند. هم‌چنین در جریان عملیات والفجر هشت (فاو) تعداد 74 فروند از هواپیماهای دشمن، 11 فروند چرخبال، 600 دستگاه تانک و  نفر بر، 500 دستگاه خودرو نظامی، 20 عراده توپ صحرایی، 55 عراده توپ ضدهوایی، 2 فروند ناوچه موشک انداز و 5 دستگاه مهندسی، منهدم و 140 دستگاه تانک و نفربر، 250 دستگاه خودرو، 35عراده توپ صحرایی، 150 عراده توپ ضدهوایی و 3 دستگاه رادار موشک و دستگاه مهندسی از میان تجهیزات ارتش عراق به غنیمت رزمندگان ایران درآمد.

طی 84 روز نبرد گسترده که صحنه واقعی رویارویی نیروی نظامی و ماشین جنگی حزب بعث عراق با توان رزمندگان قوای ایرانی، ایران بر سواحل شمالی خور عبدالله و شبه جزیره فاو (شهر فاطمیه) مسلط و راه ورود عراق به خلیج فارس مسدود شد.

طراحی این عملیات، ابتدا در سال 1361از سوی سردار شهید حسن باقری پس از شناسایی منطقه اروند و فاو، آغاز و بعد از آن در سال 1364، تکمیل و اجرا شد.

 تاریخ 21/11/1364

- در این روز، قرارگاه تیپ 111 کاملاً به محاصره رزمندگان اسلام درآمد و دیگر گردان‌ها نیز منهدم شدند؛ زیرا نیروهای خودی اجازه نشان دادن کوچک‌ترین واکنشی را به‌‌دشمن ندادند. در نخستین مرحله پاتک، دشمن مذبوحانه به بمباران شیمیایی متوسل شد و منطقه را آلوده کرد.

- از سوی دیگر، تلاش زیاد نیروهای عراق برای نجات فرمانده تیپ 111 و بردن سایت موشکی نتیجه‌ای نداشت و تیپ 38 کماندویی به دلیل حجم زیاد آتش خودی، به منطقه پاتک نرسید.

تاریخ 22/11/1364

- قرارگاه تاکتیکی ستاد مشترک ارتش عراق در شهر ناصریه، پس از کشف تک اصلی نیروهای خودی و تشخیص محور اصلی عملیات، به فرماندهی نیروهای گارد ریاست‌جمهوری اعلام کرد که باید هر چه سریع‌تر با تمام امکانات، برای سد کردن راه دشمن و باز پس گرفتن اهداف قبلی، زیر امر سپاه هفتم وارد عمل شود. در این روز، ستاد عملیات جنوب در پی تصمیمی عجولانه تیپ 3 نیروی مخصوص و تیپ 4 پیاده را وارد عمل کرد و در بدترین موضع دفاعی قرار داد. این 2 تیپ برای جلوگیری و سد کردن تک نیروهای خودی در دو طرف جاده استراتژیک گسترش یافتند؛ اما با اجرای آتش موثر توپخانه خودی، در نخستین روز، حدود 30درصد تلفات جانی را متحمل شدند. در همین روز، به گردان کماندویی تیپ 10 زرهی دستور داده شد تا در سه راهی منتهی به جاده قرارگاه لشکر 26 گسترش پیدا کند و مانع  دور زدن رزمندگان به پشت تیپ‌های 3 و 4 گارد ریاست‌جمهوری شوند. در طول 24ساعت پدافند، تیپ‌های 3 و حدود 35 درصد از نیروهایشان توسط آتش دقیق و قدرتمند توپخانه‌های ما منهدم شدند سرانجام، 2 تیپ مزبورتا روز 24/11/1364 به صورت دقیقه شمار از سوی نیروها و توپخانه خودی متحمل تلفات شدند.

تاریخ 23/11/1364

- در سحرگاه 23/11/1364، رزمندگان ایران جاده منتهی به قرارگاه لشکر 26 و جاده استراتژیک (فاو- بصره) را تسخیر، گردان کماندویی تیپ 10 زرهی را در سه راهی، منهدم و تیپ‌های 3 و 4 گارد ریاست‌جمهور را کاملاً محاصره کردند. در مقابل، 2 تیپ مزبور، با التماس درخواست نیروی بیشتر را داشتند. بین این 2 تیپ، 1 گروهان مستقر شده بود که هیچ گونه کارایی نداشت. در اواسط روز، دشمن اعلام  کرد باید به هر ترتیبی که شده است، مواضع پدافندی دو تیپ مزبور حفظ شود و نیروها برای تحکیم مواضع، تا اطلاع ثانوی در محل خود قرار گیرند.

24/11/1364

- در ساعت 30: 5 روز 24/11/1364 دشمن حمله شیمیایی وسیعی را انجام داد. این تک شیمیایی برای باز کردن محاصره تیپ‌های 3 و 4 انجام شد؛ ولی به دلیل آن که دست خداوند بالای همه دست‌هاست، معجزه عظیمی مواد مزبور را به سوی 2 تیپ هدایت کرد و حدود 70 درصد آنها به مواد شیمیایی آلوده و بیشترشان نابینا شدند.

پس از این واقعه، دشمن سخت وحشت زده شد و مرتب درخواست کمک می‌کرد؛ اما به دلیل آن که محاصره رزمندگان ایران قرار داشت، نتوانست از حمایت نیروی چشم‌گیر کمکی بهره‌مند شود، تا این‌که با تلاش مستمر فرماندهی گارد ریاست‌جمهوری، تیپ 443 به کمک این 2 تیپ فرستاده شد، که سحرگاه همان روز، هدف حمله رزمندگان اسلام قرار گرفت و در پی انهدام یکی از گردان‌هایش، فرار کرد. نیروهای خودی با کامل کردن الحاق و رسیدن به قرارگاه لشکر 26، وحشت عجیبی در رده فرماندهی سپاه هفتم ایجاد کردند و از آن به بعد، فرماندهی و مسوولیت منطقه مستقیماً زیر نظر سپاه هفتم قرار گرفت.

25/11/1364

- نیروهای خودی که در سحرگاه این روز به تیپ 443 حمله کرده بودند، توانستند حدود 50 درصد آن را منهدم و حلقه محاصره 2 تیپ گارد ریاست‌جمهوری را تنگ‌تر کنند.

تیپ 443 بدون اطلاع سپاه هفتم، 2 کیلومتر از مقابل سه راهی و تیپ 34 کماندویی نیز حدود 3 کیلومتر از مواضع خود در جناح چپ کارخانه نمک عقب‌نشینی کرد. در ساعت 2 بعدازظهر، گردان کماندویی تیپ 10زرهی در تقاطع جاده دوم مستقر شد. در این روز، آتش توپخانه (خودی) تلفات سنگینی را به دشمن وارد آورد و هر گونه حرکتی را از آن سلب کرد. در این روز، بیشتر فعالیت دشمن، تحکیم مواضع پدافندی و تقویت عقبه‌ها با تیپ 10زرهی و تیپ 2 گارد ریاست‌جمهوری و تیپ 66 نیروی مخصوص بود.

26/11/1364

دو تیپ‌های 3 و 4 گارد ریاست‌جمهوری، که در محاصره قرار داشتند، در پی انجام تقویت‌هایی توانستند حداکثر 2گردان از نیروهی خود را از حلقه محاصره نجات دهند. هم‌چنین ماموریت حفظ جاده استراتژیک را تا انتهای حوضچه نمک به تیپ‌های 34 کماندو، تیپ 10زرهی، تیپ 704 و تیپ 409 واگذار کرد. هواپیماهای عراق نیز بسیار فعال عمل کردند؛ به طوری که حدود 30ماموریت بمباران روی مواضع ما داشتند. تا این تاریخ، اثری از فعالیت توپخانه دشمن وجود نداشت و بیشتر آتش‌های ایذایی با تانک شلیک می‌شد. تیپ‌های 141و 110 پس از عقب‌نشینی، مامور حفظ سیلند حوضچه نمک و جنوب پل کانال آب حوضچه نمک شدند؛ زیرا به آنها دستور داده شده بود که از این مناطق مراقبت کنند.

27/11/1364

در سحرگاه این روز، رزمندگان ایران با ادامه تک، جاده ام القصر- فاو تا انتهای حوضچه نمک را پاک‌سازی و دشمن را در این منطقه منهدم کردند؛ به طوری که تیپ‌های 110 و 34 و یکی از یگان‌های گارد ریاست‌جمهوری، تلفات سنگینی را متحمل شدند و تعداد بسیار زیادی از تانک‌ها و نفربرهای آنها منهدم شد. در این روز دشمن در جناح چپ خود و در امتداد جاده قدیم بصره- فاو، دست به تلاش مذبوحانه‌ای زد که از سوی رزمندگان به شدت سرکوب شد. به این ترتیب، تیپ‌های 65 و 66 و تیپ 2 گارد ریاست‌جمهوری که در خط پدافندی کنار نخلستان مستقر بودند، بدون این‌که بتوانند کوچک‌ترین واکنش یا پاتکی را انجام دهند، تلفات سنگینی را متحمل شدند. در این روز، لشکر5 سپاه سوم، بیشتر یگان‌های خود را در منطقه مستقر کرد و تیپ 30 زرهی‌اش را در رده احتیاط تیپ 10زرهی گارد ریاست‌جمهور قرار داد.

در این عملیات، جانشین زرهی قرارگاه خاتم‌النبیا صلی‌الله علیه و آله سردار رضا امانی و مسوول لجستیک قرارگاه خاتم، سردار محمد اثری نژاد و شهید رضا چراغی، فرمانده لشکر 27 حضرت محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه وآله به شهادت رسیدند.

در خاتمه، این عملیات به این نتایج منجر شد:

1- آزاد‌سازی شهربندری فاو و اسکله و تاسیسات نفتی آن به همراه کارخانه نمک و پایگاه‌های نیروهی دریایی و 3 سکوی پرتاب موشک؛

2- انهدام 74 هواپیما، 7 ناوچه جنگی، 11 چرخبال، 600 تانک و نفربر و500 خودرو نظامی؛

3- به غنیمت گرفتن 140 تانک و نفربر، و 250 خودرو نظامی؛

4- کشته و زخمی شدن بیش از 50 هزار عراقی..؛

5- اسارت 2 هزار نظامی.

1/12/1364

- حمله وحشیانه عراق به هواپیمای مسافری ایران که به شهادت آیت‌الله محلاتی و جمعی از مسوولان نظام جمهوری‌اسلامی ایران انجامید.

5/12/1364

- آغاز عملیات والفجر نه در جبهه شمالی (منطقه پنجوین)، با رمز «یاالله، یا الله»، با تلاش رزمندگان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، که به انهدام 1 هواپیما، 1 چرخبال و 20 تانک و کشته و زخمی شدن 2500 بعثی و آزادسازی بخشی از منطقه چوارته انجامید.

- تشکیل جلسه شورای امنیت و تصویب قطع‌نامه 582، درباره آن آتش‌بس فوری و قطع جنگ دریایی و هوایی و زمینی، بازگشت به مرزهای بین‌المللی مبادله اسرای جنگ و منع استفاده از سلاح‌های شیمیایی.

13/12/1364

شهادت محمود (عبدالله نوریان) فرمانده‌ گردان تخریب و یگان مهندسی- رزمی لشکر 10سید‌الشهدا(ع) سپاه پاسداران.

24/4/1365

محسن رضایی: جنگ هفتاد و پنج روزه در فاو، 50 درصد افسران عراقی را نابود کرد.

- وزیر کشور گفت:

- «در چند ماهه اخیر، 300 هزار نفر از مشمولان خدمت نظام وظیفه، خود را به مراکز آموزشی معرفی کرده‌اند. به منظور آمادگی برای عملیات بزرگ، فرمانده نیروی زمینی سپاه، دستور تشکیل گردان‌های قائم را صادر کرد

- بازتاب عملیات ایران در گزارش‌های خبرگزاری فرانسه، رسانه‌های خبری آلمان، استرالیا، کویت و هند: خبرگزاری فرانسه: امام خمینی تمام قدرت خود را برای جنگ به کار گرفته است.

مفسر رادیو آلمان: هدف ایران خاموش کردن توپخانه 30 کیلومتری بردی عراق است.

شبکه دوم تلویزیون آلمان: تهران به تهدید‌های خود عمل کرد و جنگ وارد مرحله جدید شد.

نشر دی ولت چاپ آلمان، حمل ایران را یک حرکت ریسکی خواند. مفسران رسانه‌های همگانی استرالیا عقیده دارند که قوای ایران زمان سختی را در پیش دارند.

روزنامه کویتی «السیا» حمله ایران را در ردیف حمله اسرائیل به لبنان خواند و افزود:

«عرب‌ها حتی فریاد زدن را فراموش کرده‌اند. وقتی عراق در خاک ایران بود، عرب‌ها از عراق حمایت نکردند» هندوستان تایمز: حمله ایران، برگزاری کنفراس غیر متعهدها (در بغداد) را به خطر انداخته است. صدام فکر می‌کرد که می‌تواند انقلاب ایران را از بین ببرد. دکتر ولایتی در اجلاس فوق‌العاده وزیران خارجه کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، مواضع ایران را درباره مسائل مهم منطقه‌ای تشریح کرد و خسارت‌های جانی و اقتصادی وارده بر ایران را در اثر حملات عراق برشمرد.

- دبیر کل سازمان ملل درباره چگونگی اجرای قطعنامه 514 به شورای امنیت گزارش داد.

-معاون وزیرخارجه انگلستان: عراق از سلاح‌‌های شیمیایی استفاده کرده است و تسهیلات کاملی برای تولید صدها تن گاز خردل و اعصاب (تابون) دارد.

25/04/1365

- وزیر سپاه پاسداران: سپاه برای خاتمه جنگ، 500 گردان تشکیل داده و قادر است 1000 گردان دیگر برای جنگ سازماندهی کند. ما حداقل 80 درصد از سلاح‌ها و تجهیزات مورد نیاز را در داخل تهیه می‌کنیم.

- بی. بی. سی: ایرانیان احساس می‌کنند اگر نتوانند در این سال جنگ را خاتمه دهند، هیچ‌وقت نخواهد توانست.

- گاردین: کاهش قیمت نفت، طرز فکر رهبران ایران را دگرگون کرده است.

- مجله ساوت به نقل از فرمانده سپاه: ایران تاکنون فقط 2 درصد نیروی انسانی و کمتر از 8 درصد توان اقتصادی را به خدمت جنگ گرفته است.

27/4/1365

- حمله گسترده هواپیماهای عراق به تنها پل فاو و معبر اصلی نیروی ایرانی.

- انهدام پایگاه دریایی ام‌ القصر عراق.

01/09/1365

- دفاع ویلیام کیسی، رئیس سازمان اطلاعات امریکا از طرف فروش سری تسلیحات به ایران (در رابطه با سفر مک فاولین)

- رئیس‌جمهوری امریکا مسوولیت تماس‌های محرمانه با ایران را تماماً به عهده خود گرفته است.

- استفاده عراق از گاز خردل برای جهت بازپس گیری فاو در فوریه گذشته.

- نطق ریگان برای توجیه سفر مک فارلین و اهداف برقراری رابطه با ایران را به قرار زیر اعلام کرد:

1- تجدید روابط با ایران؛

2- پایان دادن به جنگ ایران و عراق؛

3- از بین بردن تروریسم دولتی و خرابکاری؛

4- تسریع در بازگشت سالم گروگان‌ها.

3/10/1366

- طارق عزیز پس از ملاقات با مقامات کویتی،  عازم عربستان سعودی شد.

- رفیق دوست: قدرت بمباران هوایی و مقابله به مثل دریایی جمهوری‌اسلامی با ساخت دو نوع سلاح موشکی، افزایش یافت.

- وزیر ارشاد (حجت‌السلام والمسلمین سید محمد خاتمی) وارد شهر فاو شد و از مناطق عملیاتی جنوب بازدید کرد.

- 9 گردان نیروی بسیجی از اصفهان راهی جبهه‌ها شدند.

- طلاب بحرینی، اقدام دولت این کشور را برای ایجاد پایگاه‌های نظامی امریکا در خلیج فارس محکوم کردند.

- یک نفت کش نروژی توسط قایق‌های توپدار ناشناس در خلیج فارس، مورد حمله قرار گرفت.

 - هواپیماهای عراقی به 3 نفت‌کش در مرکز نفتی جزیره لارک در دهانه خلیج فارس حمله کردند.

- مواضع ارتش عراق در جبهه‌های شمال غرب به آتش کشیده شد

۰

تحقیق درمورد عوامل اتحاد آفرین از منظر قرآن کریم

 تحقیق رایگان

وحدت

 

عوامل و اصول اتحاد آفرین از منظر قرآن عبارتند از:

1)      اصل ایمان به خدای تعالی:

نخستین اصل اعتقادی و پایه و اساس هر دین آسمانی خداشناسی و خداپرستی است.

توجه به کثرت و تاکید آیات درباره این مهم ترین اصل اساسی یعنی «خداشناسی و توحید » نشان می دهد که آن از منظر قرآن مهم ترین و پایدار ترین عامل در هدایت اتحاد و انسجام مسلمانان می باشد و از آن جا که خداوند بر اساس آیاتی چون « شرع لکم من الدین ما وصی به نوحاً والذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی أن أقیموا الدین و لا تتفرقوا فیه ...» (الشورای /13)  «إنا أوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داود زبوراً »(النساء /163)و ... شالوده همه ادیان الهی را توحید می داند.

2)      اصل ایمان به معاد:

دومین و مهم ترین اصل پس از خداشناسی و توحید از منظر قرآن اصل اعتقاد به معاد و روز رستاخیز است. اهمیت این اصل چنان است که فرد مومن و معتقد به توحید در صورت عدم اعتقاد به آن گویا به توحید نیز ایمان نیاورده است. چنان که علامه طباطبایی در ذیل آیه « و ان الذین لایومنون بالاخره اعتدنا لهم عذاباً الیما» (الاسراء /15) در علت اینکه آیه فقط به ذکر ایمان نیاوردن به آخرت بسنده کرده به این نکته اشاره می کند (13/50) . تاکید قرآن به ایمان به اصل معاد و رستاخیز در جنب توحید علاوه بر تاکید قرآن بر آن به عنوان اصول دین نشان دهنده این امر است که علیرغم این که مسلمانان و نیز پیروان مکاتب الهی در کیفیت اعتقاد بدان از جهت بحث های کلامی مثل جسمانی و یا روحانی و یا برزخ میان آن دو بودن و ... اختلافاتی دارند این اصل می تواند عامل اتحاد و انسجام پیروان ادیان ابراهیمی خصوصاٌ مسلمانان اعم از شیعه و سنی با یکدیگر گردد. زیرا انسان مومن به هر دین الهی با پذیرش اصل معاد و رستاخیز در واقع پذیرفته که سرانجام نتیجه اعمال خوب و یا بد خود را پاداش و یا کیفر می بیند لذا سعی در ایجاد روابط انسانی و اخلاقی با همنوعان خود دارد. و در نتیجه این گونه روابط ، جامعه به سمت همزیستی مسالمت آمیز به پیش می رود.

 

3)      اصل ایمان به نبوت عامه و خاصه:

     ایمان تسلیم و تعبد محض در برابر دستورات پیامبران در همه زمان ها پایان بخش تکروی ها و کشمکش ها و باعث ایجاد وحدت رویه در جوامع انسانی بوده است تا بدین وسیله انسان ها همگی بر اصلی که پایه و اساس خلقت بر آن بنا نهاده جمع گردند « ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون » (الذاریات /56)

و خداوند بر اساس سنت و سیره و اخلاق پیامبران آنان را « اسوه حسنه » برای همه زمان ها معرفی می فرماید: « لقد کان فی رسول الله أسوه حسنه ...» (الاحزاب /21) و « وقد کانت لکم اسوه حسنه فی ابراهیم و الذین معه ... » (الممتحنه /4) و ... یعنی انبیاء الگو و نشانه هایی اند که انسان با هدف قرار دادن و منطبق کردن عمل خود با سنت و سیره آنان می تواند خود را به غایت که «الله» است برساند.

خداوند در پس اطاعت از نبوت عامه و خاصه از مسلمانان می خواهد از جانشینان پیامبر اکرم (ص) یعنی (اولوالامر) اطاعت نمایند تا بدین وسیله تنازع و اختلاف در جوامع از بین رفته و دچار ضعف اراده و مستحق عذاب دائم جهنم نشوند چنان که آیه ذیل به این امر اشعار دارد: « و اطیعوا الله و رسوله و لا تنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم و اصبروا ان الله مع الصابرین » (الانفاق /46) و نساء /14 و ....

روشن است عمل به دستورات آیات الهی مبنی بر ایمان به پیامبران از جمله پیامبر اکرم (ص) و جانشینان آن حضرت می تواند از جمله عوامل اتحاد آفرین در بین مومنان به شمار آید.

 

4)      دین (اسلام:

 به مجموع احکام  تشریع شده دین گویند (طباطبایی، 5/192) و اسلام عبارت از انقیاد و تسلیم مطلق در مقابل این  معارف و احکام است که از خداوند رسیده ، چه احکام تکوینی و قضا و قدر و چه احکام تشریعی و اوامر و نواهی (همو ، 1/304) .  توجه به آیاتی چون « ان الدین عند الله الاسلام ...» (آل عمران /67) و ... نشان می دهد که واژه اسلام در اصطلاح قرآن به معنای عام و وسیع که در واقع ماخوذ از معنای لغوی آن است یعنی تسلیم مطلق در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هر گونه شرک و دوگانه پرستی به کار رفته است. این واژه علاوه بر استعمال مطلق در قرآن در عرف مسلمانان نیز اطلاق می شود بنابراین از منظر قرآن هر کسی که معتقد و مومن به اصول دین که جوهره و قدر مشترک همه ادیان آسمانی است باشد مسلم است .

بنا بر این از نظر قرآن و سنت ، پیوند «مکتب و هدف » مهم ترین و پایدارترین موجب برای اتحاد افراد جوامع می باشد زیرا پیوندهای زبانی ، نژادی، اقتصادی ، سیاسی و ... موقتی اند چنان که قرآن برای پایان دادن به گفتگوهایی که اهل کتاب درباره حضرت ابراهیم (ع) داشتند و هر کدام او را به جهت قرابت و خویشاوندی و نژاد و ... از خود می دانستند اصل اساسی در ولایت و ارتباط با پیامبران را ایمان و پیروی از آنان معرفی کرده است بنابراین نزدیک ترین افراد به ابراهیم کسانی هستند که از مکتب او پیروی کنند و نسبت به اهداف او وفادار باشند چه کسانی که در زمان او زندگی می کردند «اللذین اتبعوه» و چه کسانی مانند پیامبر اسلام (ص) و پیروان او که بعد از او به مکتب و برنامه و هدف او وفادارند « و هذا النبی و الذین آمنوا ... » (آل عمران /68)

 

5)      تمسک به قرآن:

قرآن کامل ترین و بهترین معیار و راهنمای ما مسلمانان در نیل به سعادت دنیوی و اخروی است « ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم ... » (الاسراء /9) بنابراین مسلمانان باید آن را راهنمای فکری و عملی خود در تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی اعم از فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی قرار داده و بدان متوسل گردند « واعتصمو بحبل الله و لا تفرقوا ... » ( آل عمران / 103) .

 

برخی از علل اعتصام به قرآن از نظر قرآن عبارت از :

1-    قرآن هادی به بهترین راه ها است :

« ان القرآن یهدی للتی هی اقوم ...» (الاسراء / 9) این قرآن به دینی که اقوم از هر دین و مسلط بر اداره ی امور بشر است هدایت می کند . چنان که در آیه « قل اننی هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً مله ابراهیم حنیفاً و ما کان من المشرکین » ( الانعام / 161-162 ) آمده است (طباطبایی ، 13/48 ).

2-    قرآن مایه هدایت است :

« شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان...» ( البقره / 185 ) ، «هدی للناس» یعنی قرآن بهترین راهنما برای کسانی است که اصولاً مردمی مقلد هستند و خودشان نمی توانند به طور مستقل مطالب معنوی خود را با دلیل و برهان دریابند تا حق را از باطل تشخیص داده و به سر منزل مقصود رهبری شوند.

  3-قرآن مایه شفاء است:

« و ننزل من القرآن ما هو شفاء ... » ( الاسراء /82 ) چون قرآن کریم با حجت های قاطع و براهین ساطع خود انواع شک و تردیدها و شبهاتی را که در راه عقاید حق و معارف حقیقی وجود دارد و مانع سعادت انسانند با مواعظ شافی و داستان های آموزنده و عبرت انگیز و مثل های دلنشین و وعده و وعید و انذار و تبشیر و احکام و شرایعش از بین برده و زمینه را برای جای دادن فضائل آماده می سازد.

(همو ، 13/196

 

4-قرآن مایه رحمت است:

 « و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمه ... » (الاسراء /82) قرآن بعد از شفای دل مومنین و آماده نمودن آن برای کسب فضایل با اضافه رحمت ، نعمت استقامت و نور علم و یقین را جایگزین آن می کند. (همو، 13/196) .

 

5-قرآن حکیم است:

« یس و القرآن حکیم » (یس / 1-2) قرآن حکیم است زیرا در آن حکمت یعنی معارف حقیقی و فروعات آن یعنی شرایع و عبرت ها و مواعظ بیان شده است.(همو،17/64)

 

6-قرآن کریم است:

« انه القرآن کریم» (الواقعه/77) چون قرآن مشتمل بر اصول معارفی است که به بشر سود می رساند و سعادت دنیا و آخرت بشر را تضمین می کند(همو، 19/156).

 

7- تقوا و عبودیت و بندگی خداوند:

خداوند در قرآن هدف از خلقت انسان ها را چیزی جز عبودیت قرار نداده است   «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(الذاریات /56) تا انسان ها با دست شستن از هوا و هوس های پراکنده و گرایش های دنیا مدارانه و نظر کردن به غایات جاودانه ، جبهه ی متحد عبودیت خدای یگانه را تشکیل دهند.

 

8-اصل مدارا و شفقت دینی :

       آیاتی از قرآن انسان را به تفقه ، تدبر و اندیشه در آیات الهی به جهات اثبات مسائل گوناگون از جمله در دین ترغیب می نماید تا این که انسان ها بدون تفقه امری را نپذیرند . زیرا با اندیشه ورزی و تعقل است که تعادل در اندیشه حاصل می شود. اهمیت تفقه در دین چنان است که قرآن توصیه نموده افرادی اختصاصاً به این امر پرداخته و پس از درایت و اندیشه به انذار دیگران بپردازند . از جمله این آیات که صراحتاً به این مساله اشاره دارد آیه « و ما المومنون لینفروا کافه فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین ... » (التوبه /122) .

در اینجا بیان نکته ای ضروری است و آن اینکه به رسمیت شناختن دیدگاه های مختلف و رعایت اصل مدارا به هیچ وجه مساوی پذیرفتن اندیشه مخالف و یا به معنای کم ارجی به ارزش های دینی و مذهبی و فرقه ای نیست بلکه به معنای آن است که مومنان افراد را با ایمان حداقلی که همان داشتن به یک خدا در مقام آفرینش است مومن بدانند نه اینکه «ایمان حداکثری» را مبنا قرار داده و در نتیجه بسیاری را خارج از جرگه ی ایمان تلقی کنند. چنان که پیامبر (ص) و علی (ع) این مومنین در اعلای ایمان با دیگر صحابه در مرتبه ایمان حداقلی مدارا می کرده اند.

به عبارت دیگر ، منظور از مدارای اسلامی مدارا با اعتقادورزان و دینداران است و نه با اعتقادات آنان . و در پی چنین مواجهه ایی است که زمینه برای حس تعامل و گفتمان ها فراهم شده و در سایه آن نقد مبتنی بر تعقل صورت می گیرد و همه دینداران خصوصاً شیعه و سنی در جوامع اسلامی می توانند یکدیگر را تحمل کنند. بدون این که به احدی از مومنان اهانتی بشود. چنان که خداوند از جمله دستورات مهم اخلاقی که به پیامبر (ص) در مقابل مخالفان توصیه می کند سخن گفتن با اندرز و شیوه نیکوست ، می فرماید : « ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ... » (النحل /125) تا رسد به مسلمانان که بر دین واحد ، اصولی واحد ، خدای واحد ، پیامبر واحدند . زیرا چه بسا در پی چنین تعاملات و گفتمان در برخی موارد واقعیت برای افراد حق جوی به خطا رفته روشن شود و در نتیجه به حقیقت بپیوندد چنانکه حضرت علی (ع) خوارج را حق خواهان به باطل رسیده می دانست و لذا با سخنرانی و ارشاد آنان ، بسیاری را هدایت و مستصبر نمود.

 

9-اصل اخوت و برادری:

    اسلام در تمام آموزه هایش نمایانگر راه های همبستگی ، صفا ، سلام ، هم سویی ، هماهنگی ،و شیوه های صلح است از جمله آن راه ها اخوت و برادری اسلامی در جبهه ی موحدین است که باعث پیوند دل ها و از بین رقتن فاصله میان ارواح و ایجاد و برقراری محبت و صمیمت در دلها و شور مسئولیت در قبال برادران دینی دیگر می شود. لذا خداوند در صورت فقدان این امور با مخاطب قرار دادن آنان بر مبنای برادری ترغیب به اصلاح ذات بین و تالیف قلوب داده است: « انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم و اتقوا الله ... » (الحجرات /10) و «و اذکروا نعمت الله علیکم اذ کنتم اعداء فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخواناً ... » ( آل عمران /103) .

 

10- اصل همیاری اجتماعی و مسئولیت همگانی:

    دستورات اجتماعی اسلام همگی حاکی از آن است که از نظر اسلام هر یک از افراد جامعه اسلامی هم چون اعضا ی خانواده هستند که خانواده و فرد هر یک در تکوین هویت و شخصیت خود به یکدیگر نیازمند هستند . در اسلام این چنین نیست که فردیت مطلق مطرح باشد بلکه همه باید مصالح عمومی و شئونات ملی را رعایت کرده و حب و بغض ها و منافع شخصی باعث و مجوز بی اعتنایی ، تجاوز ، ستم به حقوق دیگران حتی غیر مسلمانان نمی شود.

بنابراین ، دستورات اجتماعی اسلام مثل همکاری و تعاون ، در غم و شادی یکدیگر شرکت جستن ، کنار گذاشتن عداوت و دشمنی، امر به معروف و نهی از منکر و ... همگی حاکی از توجه و تمایل اسلام به ارتباط متقابل انسان ها با یکدیگر و از عوامل اتحاد و انسجام در جامعه اسلامی به شمار می روند حتی اهمیت و نقش امر به معروف و نهی از منکر در رفع مفاسد و نقائض در جامعه در آن حدی است که خداوند آن را در برخی آیات پس از ایمان به خدا و آخرت ذکر کرده است: « یومنون بالله و الیوم الاخر و یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر ... » (آل عمران /114) .

        لذا بر مسلمانان است با پیروی از دستورات ضروری دین زمینه را برای نزدیک کردن قلوب خود با یکدیگر و حتی با تکیه بر اصول مشترک با غیر مسلمانان فراهم آورند تا با اتحاد خود موجبات تفرقه و جدایی و درگیری و خونریزی از جامعه ریشه کن گردد.

 

11-مناسک حج و عبادات:

      حج بزرگترین و باشکوه ترین کنگره عظیم جهانی اسلام است که هر ساله مسلمانان با اتحاد و یکپارچگی خود از نژادها و زبانها و .... برای ملل جهان به نمایش می گذارند . از آنجا که اجرای این کنگره از جهات مختلف عبادی ، سیاسی ، اجتماعی در بهم پیوستن مسلمانان اعم از شیعه و سنی با یکدیگر دارای نقش بسزایی است خداوند انجام آنرا در زمانی خاص بر افراد مستطیع واجب گردانیده است تا مسلمانان علاوه بر دستیابی به اهداف دیگر با کنار هم قرار گرفتن در انجام این فریضه الهی ، زمینه ارتباط متقابل و اتحاد با یکدیگر را تجربه و حس نمایند. از طرف دیگر خداوند در قرآن دستور داده نمازها به سمت کعبه یعنی یک هدف بر پا شود: «و من حیث خرجت فول شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره ... » (البقره / 150 ).

خطابات قرآنی آنجا که می خواهد حتی تکلیف آحاد جامعه و وظیفه شخصی افراد را معین نماید  بصورت جمع بیان گردیده است: « اقیموا الصلاة   ... » ( البقره / 43). و نیز قرآن با آیاتی چون : « و ان المساجد الله ... » (الجن /18) و اختصاص دادن خانه خدا به خداوند ، مسلمانان را تشویق به برپایی نماز و عبادات در مسجد و بصورت جماعت می نماید. همه این دستورات حاکی از اهمیت قرآن به جمع و جماعت است تا بدین وسیله مسلمانان از وضعیت و گرفتاریها و مشکلات همدینان خود خبردار شده و در بهبود و پیشرفت اوضاع خویش از جهات مختلف خصوصاً جنبه سیاسی بکوشند زیرا در وضعیت کنونی مسائل سیاسی جهان بهترین وسیله برای تفرق و جدایی مسلمانان شده است و از آنجا که در اسلام دین از سیاست جدا نیست با تعاون و همکاری و اتحاد و انسجام می توان مانع تاثیر حربه دشمنان دین و ارزشهای مقدس متعالی گردید.

12-اجرای عدالت اجتماعی:

عدل آن است که هر چیزی در جای مناسب خویش قرار گیرد لذا از آنجا که انسان مدنی بالطبع است و قوام زندگی بشر منوط به اجتماع و قوام اجتماع به معاملات و ارتباطاتی است که انسانها با یکدیگر دارند آنچه که می تواند جانها و نفس انسانها را آرامش بخشد و حتی ظالمان را قلباً راضی کند اجرای عدالت است. مگر می شود از قانونی که خداوند تمام هستی را بر محور آن بر پا کرده وسیعتر و جامعتر از آن تصور نمود؟ (مکارم شیرازی ، 4/302) .

لذا در جای ، جای  کلام الله مجید به مسلمانان توصیه شده که در داوری و مواجهه با مسائل و مشکلات مردم در توزین به عدالت رفتار نمایند: « یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط و لا یجر منکم شنئان قوم علی الا تعدلوا اعدالوا هو اقرب للتقوی ... » (المائده / 8).

بدین جهت اجرای عدالت از موجبات زوال حقد و حسد و کینه و تفرق در جامعه بشمار می آید که اجرای آن اتحاد را در پی خواهد داشت.

 

13-اصل مشاوره

     اساساً یکی از عوامل موفقیت پیامبر (ص) در پیشبرد اهداف اسلامی همین اجرای اصل مشاوره در اجرای نحوه دستورات اسلام بوده است زیرا مشورت با دیگران و احترام به دیدگاهها و نظرات دیگران علاوه بر منفعت هایی چون دست یافتن به بهترین و صواب ترین راه ، باعث می شود که همگی دستاورد و پیروزی حاصل از انجام امور را متعلق به خودشان  نیز دانسته و کارشکنی های کمتری در اجرای تصمیمات مربوط به اجرای آن انجام گیرد و در نتیجه باعث اتحاد و انسجام مسلمانان گردد.

 

نتیجه گیری

توجه و تامل در اصول و عوامل اساسی اتحاد آفرین از منظر قرآن می تواند نتایج چندی را در پی داشته باشد از جمله :

1)   با محوریت و اعتقاد به اصول مشترک همه ادیان توحیدی می توان اهداف ادیان الهی را در دو عرصه فردی و اجتماعی که عبارت از عبودیت و عدالت می باشند تحقق بخشید.

2)   مسلمانان و پیروان دیگر ادیان الهی در سایه اعتقاد به این اصول می توانند (اتحاد جماهیر توحیدی ) را در جهـــــــان بوجود آورند اتحادی که ( اتحاد جماهیر اسلامی ) فرع این اتحاد باشد. زیرا از یک طرف بر هیچ مومن و موحد با خرد و آگاهی پوشیده نیست که با توجه به یهودیت دینی ، مسیحیت دینی و اسلام حرکت در جهت تحقق بخشیدن این اتحاد بزرگ در سراسر جهان و رفع هر گونه ظلم و ستم و سفاکی جهانخوران ، از ضروری ترین وظیفه ها و حتمی ترین اقدامهاست . و از طرف دیگر برای مسلمانان روشن است که تحقق این اهداف همان تحقق اهداف قرآن یعنی « انسان تراز قرآن » (فردسازی قرآنی) و « جامعه تراز قرآن » (جامعه سازی قرآنی ) ، جامعه ای منهای «فقر»و «تکاثر»که هدف عالی اسلام است ، می باشد و در این صورت است که پیروان توحیدی می توانند چونان «بنیادی مرصوص» در مقابل دولتهای و قدرت های استعمارگر و غارتگر جهان به سردمداری امریکا ، انگلیس و اسرائیل که به نام دین پایمال کننده حقوق انسان و میراننده ارزشهای مقدس ادیان توحیدی اند باشند.

۰

تحقیق درمورد قلمرو دین و انتظار بشر از آن

 تحقیق رایگان

تحقیق درمورد قلمرو دین و انتظار بشر از آن
تحقیق درمورد قلمرو دین و انتظار بشر از آن

 

تحقیق رایگان سایت علمی و پژوهشی آسمان , تحقیقات دانش آموزی ، فرهنگیان و دانشجویان اقدام پژوهی گزارش تخصصی

 

قلمرو دین و انتظار بشر از  آن

  • مسأله «انتظار بشر از دین» و «قلمرو دین» از مباحث مهم و نو پیدای «دین پژوهی» مدرن است که امروزه در حوزة «فلسفه دین» (Philosophy Of Religion) و «کلام جدید» (Modern Theology) اهمیت خاصی پیدا کرده و نظر دین پژوهان و اندیشمندان دینی (و حتی غیر دینی) را به خود جلب کرده است. هر کدام از اینها , از منظرهای مختلف پاسخهای متفاوتی دادهاند؛ برخی از موضع دینی به این بحث پرداخته و عدهای هم تبیینی سکولاریستی از آن ارائه دادهاند.


این دو بحث به شکل امروزی خود, گرچه زاییده عصر جدید (مدرنیته) است و ابتدا در دنیای مغرب زمین رویید اما طولی نکشید که مرزهای جغرافیایی را در نوردید و به سایر نقاط ریشه دواند. در کشور ما نیز چندی است که مباحث این چنینی در بیان و قلم عده ای از دانشوران مطرح می شود و سؤالاتی را در عرصه دین و دینداری پدید آورده است. در آثار کلامی و دین شناسی کهن فرزانگان اسلامی بحثی تحت این عناوین به طور مستقیم دیده نمی شود لکن این سخن بدین معنا نیست که آنها به کلی از این مباحث غافل بوده اند, بلکه می توان گفت متفکران اسلام در فلسفه, کلام و... مسائلی از قبیل نیاز انسان به دین، فواید دین, خاتمیت نبوت، کمال دین، فطری بودن دین، منطقه الفراغ و...، را طرح کرده اند.
طرح مسأله انتظار بشر از دین ارتباط تنگاتنگی با تعیین قلمرو دین دارد. منظور از تعیین قلمرو دین, کشف قلمرو واقعی دین است, نه ترسیم قلمرویی برای آن تا مستلزم تعیین تکلیف برای خدا باشد. انتظار بشر از دین , تعیین کننده قلمرو دین است؛ به این معنا که به ما نشان می دهد چه سؤالهایی را از دین بپرسیم و حل چه معضلات و مشکلاتی را از دین بخواهیم . البته این بحث فقط نشان می دهد که دین به چه نیازهایی پاسخ می دهد، اما محتوا و چگونگی پاسخ را نشان نمی دهد. یعنی فقط چارچوب کلی پاسخ را مشخص می کند. برای مثال می توان گفت یکی از نیازهایی که دین باید تکلیف آن را مشخص کند, نیاز به پرستش و عبادت است, اما اینکه این نیاز چگونه از سوی دین برآورده می شود, با مراجعه به خود دین معلوم خواهد شد
بحث «انتظار بشر از دین» مسائل جدید فراوانی را در حوزه دین شناسی طرح کرده است.2 اکثر کسانی که بحث انتظار بشر از دین را مطرح می کنند تلاش دارند تا دین را به قلمرو حیات شخصی افراد محدود سازند . به بیان دیگر حضور اجتماعی دین را کمرنگ سازند بسیاری از اندیشمندان غربی که به همه ادیان یکسان می نگرند, و میان ادیان الهی و غیر الهی تفاوت چندانی قائل نیستند و دین را اعتقاد به موجودات فرا طبیعی و مقدس تلقی می کنند , ناگزیرند تا دین را امری فردی و مربوط به ارتباط انسان با عالم ماورای ماده تلقی کنند .


در جامعة ما نیز برخی از این دیدگاه که دین مربوط به امور شخصی انسانهاست و از ارتباط انسان با خدا سخن می گوید و به حل معماهای حیات و مرگ می پردازد و از آن نباید انتظار پاسخگویی به بسیاری از معضلات را داشت دفاع می کنند و حتی حضور دین در اخلاق را نیز محدود می سازند. از نظر آنها ارزشهای اخلاقی جنبة فرا دینی دارد و لازم نیست که باید و نبایدهای اخلاقی از دین گرفته شود. دین باید تضمین کننده سعادت اخروی انسانها باشد, نه سعادت دنیوی آنها . بشر با عقل جمعی خود باید به تدبیر دنیای خویش بپردازد . تدبیر امور اجتماعی بشر با عقل است نه دین, به بیان دیگر از دین نباید انتظار داشت که سیمای نظامهای مطلوب اقتصادی, سیاسی ,حقوقی و فرهنگی را ترسیم کند تا چه رسد به آنکه با برنامه ریزی های خود معضلات اجتماعی بشر را حل کند.
طرفداران این دیدگاه در مواجه با اسلام نظریه «دین حداقلی» را مطرح کردهاند و برای دفاع از این نظریه ناگزیر یا برخی از اصول و مبانی اسلامی را خدشه دار ساخته و یا تفسیری متناسب با نظر خود ارائه دهند یا به بیان دیگر با پیش فرضهای خاصی سراغ دین بروند که برخی از آنها عبارتند از:
-
دین صامت است و معرفت دینی چون تابع معارف بشری است, دچار قبض و بسط میشود.
-
معرفت دینی نسبی و عصری است.
-
آنچه در دین اصل است, گوهر آن است نه صدف آن . تجربه های عرفانی گوهر دین اسلام است و احکام صدف آن .
-
اسلام مجموعه کلام خدا و معصوم نیست, بلکه دین محصول تجربه های قدسی شخص نبی و عارفان است. به بیان دیگر دین نه کلام خدا که گزارش تجربیات دینی پیامبر و عارفان پس از اوست.
-
بعثت پیامبران نه برای اصلاح و آبادانی دنیای انسانها, که برای برخوردار ساختن آنها از حیات طیبة ابدی است.
-
احکام اسلامی ابدی نیست. احکام اجتماعی اسلام مربوط به زمان پیامبر بوده و اسلام فقط یک سلسله اصول و ارزشهای کلی را به عنوان اصول جاودانه ارائه داده است.
-
خاتمیت به معنای بی نیاز شدن انسان از مکتب انبیاء است. بشریت به تدریج تکامل می یابد و به تذکار انبیاء بی التفات می گردد.
-
دین جامع نیست, بلکه کامل است و کمال آن نیز حداقلی است.
-
حضور دین در عرصه های مختلف حیات بشری موجب ایدئولوژیک سکولار و عرضی شدن آن می‏شود.
در این مقاله آرا و اندیشه‏‏های استاد مطهری و دکتر سروش را دربارة «انتظار بشر از دین» و «قلمرو» آن با نگرشی انتقادی و تطبیقی مورد نقد و بررسی قرار خواهیم داد.
رویکردها و روشها در بحث «قلمرو» و «انتظار» از «دین»
قبل از ورود به بحث از دو رهیافت استاد مطهری و دکتر سروش در باب قلمرو و انتظار از دین, ضروری است که به بیان روشها و رویکردهای بررسی موضوع می پردازیم.


رویکرد برون دینی
در این روش از بیرون دین به آن نگریسته می شود تا اهداف و قلمرو آن مشخص شود بدون اینکه به کتاب و سنت مراجعه شود. طرفداران این نظریه بر مبنای انتظاری که از دین دارند به تعیین حدود و قلمرو آن می پردازند. بنابراین در این روش , افراد از رجوع به دین و متن دینی باید انتظارات خود را از دین مشخص کنند و پس از مشخص کردن نیازهای اصلی و فرعی خود به سراغ دین بروند و برای آن قلمروی را تعیین کنند و دکتر سروش یکی از طرفداران این نظریه است و به اعتقاد دکتر سروش «بدون شک نمی توان پاسخ این پرسش را که «انتظارات ما از دین چیست ؟» از خود دین جست, یا به صرف ادعای دین در این باب بسنده کرد».
طبق این نظر, فهم متون دینی, خود در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است, و نه برعکس چرا که انتظار از دین, تشخیص نیازهای انسان و قلمرو دین از مسایل اصول دین به شمار می آید و اصول دین را نمی توان متعبدانه پذیرفت . پس در این موارد, تعبد بی معناست. بنابراین, آب را از سرچشمه باید بست؛ یعنی قبل از ورود در فهم دین, باید معیار فهم دین را در دست داشت، و یکی از آن معیارها, تعیین حدود انتظارات خویش از دین است.
به این بیان نقدهایی وارد است که اکنون به یک جهت آن نظر داریم و آن اینکه در مسائلی مانند وجود خدا, رسالت, عصمت و.. که مقدمه پذیرش اصل دین است, تعبد دور باطل است؛ اما در مسائل دیگر اصول دین, که پذیرش اصل دین متوقف بر آن نیست, مانند کیفیت حشر و فروعات توحید, تعبد جایز و حتی گاه تنها راه شناخت است. مسأله قلمرو دین و انتظار از دین , اگر از مسائل اصول دین به شمار آید , از این قبیل امور است.
دکتر سروش در «قبض و بسط تئوریک یک شریعت, قلمرو دین را منوط به تعیین انتظارات آدمی از دین ذکر می کند»: آن بحث نظری و کلامی مهم که انتظارات ما را از دین سامان می دهد و به ما می گوید که در دین چه بجوییم و چه بخواهیم,و از کمال دین چه بفهمیم و چه نفهمیم , هم اوست که به ما می گوید از فقه چه بخواهیم و چه نخواهیم , اگر متکلمی به واقع بر آن باشد

  • که دین برای بیان ارزشهاست و روشها را به مردم سپرده است ؛ و یا بر آن باشد که لازم نیست که دین در باب حکومت سخنی داشته باشد (نه اینکه فقیهانه بگوید: سخنی دارد یا ندارد), آیا باز هم در فقه دنبال کشف نحوة حکومت خواهد گشت؟ ابتدا متکلمانه باید پذیرفت که کمال دین اقتضاء می کند که در باب حکومت هم سخنی داشته باشد . تا فقیهانه بتوان به دنبال آن سخن رفت. بدون آن فرض , این جست و جو بی وجه است و همچنین هر جستجوی فقهی دیگر


به نظر می رسد در اینجا هم انتقاد دیگری به دکتر سروش وارد است, وی در این بیان مسأله لزوم جستجو برای یافتن حکمی فقهی (و حد آن) را بی جهت بر مسأله ای دیگر مبتنی ساخته اند , فرض کنیم فقیهی در بحث کلامی از لزوم حکومت و سخن داشتن دین سخنی داشته باشد. «ضرورت نداشتن» ثابت نمی کند که دین در این باب حکمی ندارد. و بنابراین نظر داشتن دین پیرامون حکومت و نحوة آن کاملاً محتمل و متصور است. و همین احتمال کافی است که فقیه را وا دارد که دربارة نظر دین, به کاوش و جستجو بپردازد. سر خطای دکتر سروش این است که مناط «جستجوی فقیه» را چنانکه باید, در نیافته اند. جستجوی فقیه صرفاَ به لحاظ احتمال عقلایی حکم است, چه در واقع حکمی باشد و چه نباشد.
بالجمله سر خطا در مرتبط ساختن دو امری است که به هم مربوط نیستند؛ یعنی مسأله کاوش و دواعی آن و مسأله علم به وجود اصل مطلوب، از اینجا روشن می شود که بحث از «انتظارات ما از دین» دخلی در مسأله کاوش فقیه ندارد, چه آنکه حتی اگر ثابت شود لازم نیست دین پیرامون مسأله ای نظر داشته باشد, این مقدار برای فقیه کافی نیست تا دست از جستجو و کاوش بردارد بلکه باید در حد وسع از وجود حکم برای آن مسأله سراغ گیرد. بله اگر ثابت شود که در دین نمی تواند حکم داشته باشد, دیگر تفحص و جستجو برای آن معقول نیست و لکن این خود نظری فقهی است که «دین دربارة حکومت, بیانی ندارد» و لذا از حیطة بحثهای کلامی خارج است. اگر چه عکس آن درست نیست, یعنی در فرضی خاص علم کلام می تواند بگوید «دین دربارة حکومت سخنی دارد» و آن هنگامی است که ضرورت سخن داشتن دین پیرامون حکومت ثابت شود. چه آنکه این ضرورت ملازم با تحقق است (نص آن است که دین از آوردن بیانات ضروری استنکاف نمی کند). پس در واقع بین حکم به «بیان داشتن» و حکم به «بیان نداشتن دین» نسبت عدم تقارن برقرار است.
رویکرد درون دینی
مراد از راه درون دینی, مراجعه به منابع نقلی اسلام یعنی کتاب و سنت است. این کار, به دو روش قابل تحقق است:
راه مستقیم
 
راه غیر مستقیم

 


راه مستقیم آن است که از یک آیه یا روایت,قلمرو دین آشکارا به دست آید؛ برای مثال بگوید: اسلام در فلان حوزه از امور دنیا دخالت کرده یا نکرده است؛ به گونه ای که آن آیه و روایت در صدد بیان همین نکته باشد. راه غیر مستقیم , عبارت است از استقراء و شمارش حوزه هایی که کتاب و سنت در آن وارد شده است؛ به گونه ای که آن آیات و روایات به طور مستقیم درصدد بیان قلمرو نباشد, و از دخالت فعلی اسلام در حوزه های مختلف دریابیم که آن حوزه ها قلمرو اسلام به شمار می آید.
دکتر سروش مخالف این رویکرد است و برای نقد این نظر به نکته ای اشاره می کند که ریشه در «هرمنوتیک فلسفی» (Hermene utic Philosophical ) دارد. هرمنوتسینها و از جمله دکتر سروش, فهم متون دینی را مبتنی و متکی بر «پیش فهمها» و «پیش فرضها» می دانند که نتیجة آن شکاکیت و نسبی انگاری است. مبتنی ساختن فهمها بر پیش فرضها یعنی اینکه فهم متون دینی بر تعیین انتظارات ما از دین استوار است و هر کسی با انتظاری که از دین دارد آن را می فهمد: «فهم متون دینی, در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است, و نه بر عکس؛ چون اگر کسی بپندارد که از کتاب و سنت می توان جمیع نکات خرد و درشت شئون زندگی و امور عالم را استخراج کرد, در آن صورت عبارات دینی برای او معانی دیگر خواهد یافت و او خواهد کوشید تا از کمترین اشاره بیشترین استفاده را بکند و گره های خود را در باب قوانین نور و حرکت سیارات و خواص ادویه و شکافتن اتم و از متن آیات و روایات بگشاید.»
به اعتقاد وی پیش فرض های دین شناسانه, معرفت شناسانه و جهان شناسانه در را به روی دین می گشایند و این نحوه از استناد فهم دینی به معارف بشری نقش مؤثری در تعیین انتظار آدمی از دین دارد, و هیچ فهمی از دین وجود ندارد که مستند به این پیش فرض ها نباشد و از آنها قوام و جواز نگرفته باشد. کسی که می خواهد فهم صحیحی از شریعت داشته باشد و کسی که باور دارد که فهم صحیح در گرو داشتن مبادی صحیح بیرونی است, باید در تصحیح و تنقیح رکن بیرونی معرفت دینی خویش بکوشد.
همانطور که ملاحظه می شود این تز دکتر سروش به «تفسیر به رأی» می انجامد که در آیات و روایات فراوانی آن را نهی کرده اند.
شهید مطهری در نقد این سخن می نویسد: «روشن تر اینکه نباید قرآن را موافق ذوق و ذائقه خود تفسیر کنیم یا مورد استشهاد قرار دهیم, بلکه ذوق خود را باید بر قرآن تطبیق دهیم؛ اگر قرآن را پیشوای خود قرار داده ایم باید ذوق ما ساخته شده بر موازین قرآن مجید باشد»

 
همان طور که اشاره شد از نتایج مهم سخن دکتر سروش, نسبیت و تحول و تغییر پذیری همه معارف به نحو کلی است. در مقابل , شهید مطهری معتقد بود که در دین, دو عنصر «ثابت» و «متغیر» وجود دارد؛ اصول و کلیات ثابت که لباس تغییر به خود نمی پوشند و در همه
 

  • زمان ها و مکان ها ثابت و دائمی اند و لذا این امور نسبیت بردار نیستند. اما فروعات و متغیراتی که مبتنی بر آن اصول ثابت هستند به اقتضای زمان و مکان تغییر می کنند. به نظر ایشان اصول ثابت دین، نقش «روح» و فروعات و جزییات متغیر, نقش «جسم» دین را دارند.


 
جمع رویکرد درون دینی و برون دینی
راه سومی برای شناخت قلمرو دین وجود دارد . در این روش در عین حال که اصالت از آن روش برون دینی است این نکته مورد تاکید قرار می گیرد که با روش برون دینی در پرتوعقل می توان ضرورت رجوع به دین را برای شناخت محدوده و قلمرو آن مشخص کرد. اساس این برهان ضرورت بعثت انبیاء است . در بحث از لزوم بعثت انبیاء چند برهان وجود دارد که مهمترین آنها برهان حکمت الهی است. طبق این برهان انسان از جهت شناخت هدف نهایی حیات و راه و مسیری که باید طی کند, نیازمند پیام پیامبران است . به بیان دیگر این برهان قلمرو هدایت دین را در عرصه ارائه جهان بینی و ایدئولوژی (مجموعه بایدها و نبایدها) می داند. یعنی دین باید پاسخگوی سؤالات اساسی بشر باشد. یعنی از کجا آمده ایم؟ چرا آمده ایم؟ به کجا می رویم؟ و چه باید بکنیم؟ در واقع ناتوانی عقل بشر در شناخت کمال نهایی خود و راه و مسیری که باید طی کند تا به آن کمال برسد موجب می شود تا به دین رجوع کنیم و از آن انتظار داشته باشیم تا با ذکر جزییات ما را به کمال برساند.
البته مراد از این روش این نیست که هر جا عقل درباره بشر سخنی ندارد , دین باید سخن داشته باشد و یا آنجا که عقل حرفی برای گفتن دارد دین هیچ اظهار نظری نکند. دربارة برخی از مسایل بشری، عقل می تواند مطالبی را ارائه دهد که دین هم به آنها اشاره کرده است. برای مثال عقل بشر در طول زمان می تواند کلیات و یا حتی برخی از جزییات مربوط به اقتصاد, حقوق, سیاست و حکومت را کشف کند و در عین حال دین به همه آنها به نحوی خاص اشاره داشته باشد.
این روش نمی خواهد که از بیرون, امور دینی را محدود به اموری کند که عقل از بیان آنها ناتوان است, بلکه فقط می خواهد بگوید که چون بشر نمی تواند با عقل محدودش , خود را به کمال برساند, لذا هر آنچه که برای بشر ضرورت دارد باید در دین باشد, اما اینکه چه چیزهایی برای رشد و کمال بشر ضرورت دارد, با نگاه برون دینی به دست نمی آید بلکه باید از خود دین خواست که قلمرو خود را بیان کند. بنا بر آن نیست که میان عقل و دین مرزبندی کرد و هر چه را که بشر نتواند با عقل خود درک کند دینی و آنچه را که بشر با عقل خود درک کند غیر دینی تلقی نماید .
بحث «از قلمرو و انتظارات بشر از دین» بر مبانی و اصولی استوار است که پرداختن به آن مبانی در وضوح و شفاف سازی دیدگاه های شهید مطهری و دکتر سروش در این باب, نقش مهمی را ایفا می کند. مبنای مهم و اساسی که می توان در اندیشه غالب متکلمان و اندیشمندان یافت این است که «هدف و جهت گیری بعثت انبیاء» چیست؟ و آیا دین برای پاسخگویی به همه نیازها و خواسته های بشر آمده است یا خود دین قلمرو و انتظارات بشر را ترسیم کرده است.
«
هدف بعثت» به لحاظ نظری, از مباحث کلامی است؛ زیرا «نبوت» از ارکان مهم اندیشه دینی به شمار می رود. بنابر تعریف علم کلام, متکلم، هویت رسالت خود را پیامبرگونه می بیند؛ همان گونه که پیامبر واسطه ابلاغ وحی الهی به بشریت است, متکلم نیز واسطه ای بین وحی منزل بر پیامبر و ذهن و زبان مخاطبان آن است. نقش متکلم جز عرضه تعالیم دینی به مخاطبان آن ـ به نحوی که مورد قبول آنها واقع شود ـ و حفظ و حراست از اندیشه های دینی در قبال شبهات منکرات نیست؛ بنابراین جستجو از هدف بعثت پیامبران و جهت گیری پیام آنها برای متکلمان متفکران دینی, نخستین جستجوی کلامی است که دیگر اندیشه های کلامی بر آن مبتنی است. مراد از تحلیل غایت بعثت, پاسخ به این پرسش است که پیام آوران آسمانی به سوی چه مقصد یا مقاصدی مردمان را دعوت می کنند؟ آیا دعوت انبیاء محدود به اهداف اخروی و سعادت معنوی است و یا مصالح معیشتی و سعادت این جهانی را نیز فرا می گیرد؟ پیامبران رسالت خویش را در چه قلمرویی می دانند؟ و افراد بشر در مواجهه با انبیاء چه انتظاری از آنان در دل دارند؟
بحث جهت گیری دعوت انبیاء به لحاظ عملی نیز حائز اهمیت است؛ چرا که انتظار دو جانبه پیامبران و مخاطبان آنان از یکدیگر و ارتباط عملی بین آنها , بر اساس فهم حد و مرز رسالت انبیاء شکل می گیرد. هدف بعثت, حدود و ثغور انتظار موجه بشر از انبیاءرا تعیین می کند و همچنین توقع پیامبران از مخاطبان را موجه می سازد. پاسخ مردم و اقبال آنها به دعوت انبیاء مبتنی بر فهم قلمرو رسالت و هدف بعثت است. بر این مبنا, مفهوم دینداری, تعیین می یابد و دینی بودن جامعه تعریف می شود. نحوه نگرش و رهیافت متکلمان متقدم و متألهان جدید نسبت به طرح مسأله از دو جهت مختلف اهمیت دارد:


کلام سنتی:
طرح مسأله در مباحث کلامی پیشینیان, بیشتر از این جهت اهمیت دارد که تعریف نبی و اثبات ضرورت نبوت را بر آن مبتنی می دیده اند. براساس ضوابط منطقی, از شرایط کمال یک «تعریف» اخذ علت غایی شیء در آن تعریف است, همانگونه که اگر علت غایی شییء, در حد اوسط, قرار داده شود, حاکی از استحکام منطقی برهان خواهد بود. متکلمان پیشین, جهت گیری دعوت انبیاء را به عنوان هدف بعثت, در تعریف نبوت و اثبات ضرورت آن بر می گزیدند. (از باب مشارکت حد و برهان) برخی از متکلمان, مانند خواجه طوسی در تجریدالاعتقاد برای رفع ابهام در بحث, فواید بعثت را از هدف آن تمایز داده اند و این خود برداشت متکلمان را از دعوت انبیاء روشن می کند.
بنابراین میان متکلمین, این باور وجود داشته که بدون تبیین دقیق جهت گیری دعوت انبیاء ارائه تعریف کامل از نبوت و اقامه برهان متقن در اثبات آن, امکان پذیر نیست.
ضرورت بحث از جهت گیری دعوت انبیاء از جهت دیگری نیز مورد توجه

  • بوده است: به عنوان مثال, کسانی چون غزالی بحث از جهت گیری اساسی پیام انبیاء را همچون مبنایی برای نظریه سلفیهای احیای علوم دینی اخذ می کنند. ساختار اساسی کتاب «احیاء علوم دین» غزالی به طور کلی منطبق بر نظریة خاص وی در خصوص پیام اصلی انبیاء در کتاب «الاقتصاد فی الاعتقاد» است؛ چرا که وی همانگونه که در الاقتصاد, شغل اساسی انبیاء را طبابت روح بشر و درمانگری اخلاقی می انگارد, در «احیاء علوم دین» طرح احیای طبابت نبوی را پیریزی می کند. بدون تردید وجهه نظر وی به علم فقه نیز بر نظریه طبیب انگاری وی در نبوت مبتنی است.


کلام جدید
طرح مسأله جهت گیری دعوت انبیاء نزد متکلمان معاصر از جهات دیگری نیز اهمیت یافته است. امروزه از طرفی با طرح شدن مسایل نوین کلامی در عرصه اندیشه ها و از طرف دیگر ظهور تجددخواهی و نضج احیاگری دینی در جوامع اسلامی در عرصه زندگی و عمل, رهیافتها و رویکردهای تازه ای را در تحلیل مسأله هدف و بعثت به میان آورده و ابعاد دیگری از آن را ظاهر ساخته است.
متکلم معاصر, جهت گیری دعوت پیامبران را از جهت نظری به منزله یکی از مبانی عمده تحلیل مسایلی همچون: مدرنیسم, علم و دین, پلورالیسم دینی, عقلانیت تعلیم دینی, ایمان, فطری بودن دین, توفیق انبیاء, بشری بودن تعالیم دینی و... می داند و از جهت عملی آن, آن را در ارتباط متقابل با مسایلی همچون: قلمرو رسالت ادیان, انتظارات ما از دین, انتظار دین از ما, احیاگری دینی, دین و توسعه, دین و آزادی, حکومت و مدیریت دینی, اهداف و چگونگی تبلیغ دینی در عصر حاضر, جهت گیری تعلیم و تربیت دینی در مؤسسه های آموزشی و پژوهشی, دین و هنر و .. مییابد.
طرح مسأله در کلام سنتی و جدید, ظاهر واحدی دارد: انبیا برای ایفای چه نقشی مأموریت یافته اند؟ تعالیم دینی برای اصلاح امور دنیوی بشر آمده اند و یا وصول به سعادت اخروی و اصلاح جنبه های معنوی حیات بشر هدف تعالیم دینی است؟ ارتباط بین دین و دنیا چگونه است؟
آراء گوناگون را به سه نظریه عمده می توان ارجاع داد.
2- (
تصویر دنیا گرایانه)؛ دیدگاهی که هدف بعثت را در امور دنیوی و حیات این جهانی جستجو می کند.
2- (
تصویر عقبی گرایانه) : نظریه ای که جهت گیری دعوت پیامبران را در مقوله اخلاق و حیات اخروی بشر نشان می دهد.
3- (
تصویر جامع گرایانه) :دیدگاهی که اهداف رسالت انبیا را جامع و فراگیر هر دو جنبه حیات دنیوی و اخروی بشر تلقی می کند.
به نظر نگارنده, تصویری که دکتر سروش از دعوت انبیا ارائه می دهد تصویری «عقبی گرایانه» است, در مقابل دیدگاه استاد مطهری , دیدگاه «جامع گرایانه» است که هر دو جنبه حیات بشری را شامل می شود همانطور که قبلاً اشاره شد بحث هدف بعثت انبیا ثمرات و نتایج مختلفی را در ضمن خود جای داده است جامعیت دین، همگرایی یا واگرایی دین و سیاست (نفی سکولاریزم) و تعیین قلمرو دین از ثمرات مهم این بحث به شمار می روند در واقع یکی از دلایل جامعیت دین, دخالت دین در عرصه سیاست و توسعه قلمرو دین, هدف بعثت انبیا است. اگر بر مبنای هدف بعثت انبیا اثبات شود که پیامبران در اندیشه اصلاح و آبادانی دنیا نیز بوده اند, جامعیت دین و ... اثبات خواهد شد. اما اگر هدف از بعثت انبیا آبادانی حیات اخروی (نه حیات دنیوی هم) معرفی شود همانگونه که دکتر سروش به آن معتقد است, جامعیت دین مورد نفی و تردید قرار می گیرد و برای آن قلمرو محدود و مضیق کشیده می شود و به سکولاریزم می انجامد. یکی از کسانی که در چند سال گذشته, نظریه آخرت(عقبی)گرایانه جهت گیری دعوت انبیا را مطرح کرد و با این مبنا تز جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) را ترسیم نمود مهندس بازرگان بود.
مهندس بازرگان که نسبت به مواجهه با مسئله دین, نگاهی ابزارانگارانه و کارکرد گرایانه (فونکسیونالیستی) به دین داشت می توان گفت که در سالهای قبل از پیروزی انقلاب تصویری ایدئولوژیک و سیاسی ـ حکومتی به دین داشت ( دیدگاه دنیاگرایانه) اما در چند سال گذشته تغییر موضع داده و با نگاهی سکولاریستی به تبیین و تفسیر بعثت انبیا پرداخت «در دعوت انبیا ـ از نظر قرآن ـ چنین عنصری هدف بعثت نیست , بلکه عمل و رسالت پیامبران در دو چیز خلاصه می شود: انقلاب عظیم و فراگیر علیه خود محوری انسان برای سوق دادن آنان به سوی آفریدگان جهان و اعلام دنیای آینده جاودان بی نهایت بزرگتر از دنیای فعلی».
این مطلب که در واقع نقد دیدگاه دنیاگرایانه و جامع گرایانه دعوت پیامبران است دخالت دین را وظیفه دین نمی داند.
نکته مهمی که لابلای عبارات آقای بازرگان هویداست آن است که آنچه ایشان در اواخر عمر از آن عدول کرده، طرز فکر قبلی خودش (نگاه پراگماتیستی و سودطلبانه اجتماعی به دیانت) است. به عبارت دیگر، نه دیدگاه سیاسی حکومتی ایشان به دین در دهه های قبل، دیدگاهی دقیقاً دینی بوده و نه دیدگاه «انحصار در آخرت و خدا» در سالهای اخیر دیدگاهی براستی معنوی و دینی است.
دو نوبت «عدم تعادل» یکی پس از دیگری، در این تفکر رخ داده که اولی تحت تأثیر مارکسیزم و ناسیونالیزم (که پیشتر مد روز بوده) و دومی تحت تأثیر بینش های لیبرال (که اینک مجدداً مد روز است) واقع گشته است؛ زیرا در معارف دینی ما نه «سیاسی بودن دین» به معنی «دین فدای دنیا» و «دین در خدمت دنیا و دنیاطلبان» بوده و نه «معنوی و اخروی بودن دین» به معنای بی توجهی به حیات اجتماعی و سرنوشت انسانها و بی اعتنایی به حقوق و وظایف سیاسی و اقتصادی

 

  • تربیتی آنهاست. دعوت به آخرت, مترادف با «رهبانیت» نیست و سیاسی بودن دین نیز معطوف به تهیه دنیای چربتر (به هر قیمت!!) و «دنیوی کردن دین» مردم نیست. «دینی کردن دنیا» با «دنیایی کردن دین» تفاوت جوهری دارد.


بر همین اساس آقای سروش، روش امثال مرحوم بازرگان را که پاسخ این سؤال را از درون دین می جویند و تلاش می کنند تا با استناد به آیات و روایات و سیره امامان معصوم (ع) آبادانی دنیا و حکومت و سیاست را از دین جدا سازند ناصواب دانسته و معتقد است که باید آب را از سرچشمه بست و کاری کرد که سلاح منتقدان را ـ که آنها نیز به آیات و روایات و سیره انبیا و ائمه (ع) تمسک می ورزند و ادله ای درون دینی بر اثبات پیوند میان دین و دنیا و سیاست و دیانت و می آورند از کار انداخت. می گویند: «بنده یک نکته قابل بحث در کار اخیر مرحوم بازرگان می بینم و آن اینکه ایشان جواب این سؤال را از درون دین می جوید، یعنی می خواهد با آیات و روایاتی که داریم نشان بدهد که آبادانی دنیا را از دین نباید انتظار داشت. این شیوه ممکن است برای متدینان دل انگیزتر و قابل قبول تر باشد .. اما واقع آن است که این شیوه وافی به مقصود نیست چرا که فهم متون دینی خود در گرو تعیین و تحدید انتظارات ما از دین است».
دکتر سروش که جهت گیری دعوت انبیا را «آن جهانی» و رستگاری اخروی می شمارد در مورد نسبت دین و دنیا چهار فرض را مطرح می کند: فرض اول این است که دین نه برای حل مسائل دنیوی آمده است و نه برای حل مسائل اخروی؛ یعنی به هیچ کاری در این عالم کار ندارد.
فرض دوم این است که بگوییم دین برای دنیا آمده و یک مرامنامه دنیوی است که اسم اخص آن «ایدئولوژی» است.
فرض سوم این است که دین فقط برای آخرت است؛ یعنی ما قائلیم که حیات اخروی وجود دارد و در آنجا سعادت و شقاوتی برای ما تعریف خواهد شد و لذا خداوند آداب و اصول و قواعدی به ما آموخته است تا سعادت ما در حیات اخروی تأمین شود.
فرض چهارم: هم این است که دین برای تأمین سعادت دنیا و آخرت, هر دو آمده است.
ایشان از میان این فروض چهارگانه, فرض اول و دوم را مردود می داند. به نظر دکتر سروش فرض سوم یعنی دین آخرت گرا صحیح است چرا که فرض سوم با ایدئولوژی قابل جمع نیست از آنجایی که دکتر سروش در جای جای نوشته ها و گفتمانهایشان تیشه به ریشه ایدئولوژی زده اند و شدیداً ایدئولوژی ستیز بوده اند و در اینجا هم به خاطر اینکه فرض سوم را ناسازگار با آن دیده اند لذا آن را موافق طبع خود دانسته و پذیرفته اند (در مورد «ایدئولوژی» از دیدگاه ایشان و شهید مطهری بعداً سخن خواهیم گفت.) وی فرض چهارم را یعنی اینکه دین هم صبغه دنیوی دارد و هم صبغه اخروی. هم سعادت این جهان را تأمین می کند و هم سعادت آن جهان را، به این دلیل که به ایدئولوژیک شدن دین می انجامد (و این بر خلاف مبنای ایشان است) نفی و طرد می کند؛ چرا که ایدئولوژیک شدن دین, یعنی دخالت در «عالم سیاست, حکومت, قدرت, اقتصاد, فرهنگ و امثال اینها» در حالی که پیش فرض ایشان دخالت نکردن دین در امور این جهانی است. در واقع تمام تلاش ایشان این است که از دخالت دادن دین در امور دنیوی، اجتماعی و سیاسی ممانعت به عمل آورده و تدبیر این امور را به عقل و اندیشه بشری بسپارند. چنانچه دیدیم مبنای نظری «قلمرو» و «انتظار بشر از دین» یعنی «جهت گیری دعوت انبیا» و هدف از بعثت از منظر دکتر سروش دیدگاهی عقبی گرایانه بود. یعنی اینکه دین، ساختاری «آن جهانی» و اخروی دارد و نهاد دین به طور کلی از دنیا متمایز و جداست. به طور خلاصه تصویری که دکتر سروش از دین ترسیم می کند، دین «آن دنیایی» (Other- Worldly) «تجزی گرا» و «تک بعدی» است.


دین تمام زندگی
دیدگاه جامع گرایانه استاد مطهری دین دنیا و آخرت
قبلاًگفتیم که در مورد جهت گیری دعوت انبیا «هدف از بعثت» سه دیدگاه «دنیاگرایانه»، «عقبی گرایانه» و «جامع گرایانه» وجود دارد؛ و نیز اشاره کردیم که مرحوم شهید مطهری تفسیری جامع گرایانه از دعوت انبیا دارد اما گاه در بین آثار و سخنان ایشان مطالبی دیده می شود که موهم این معناست که دیدگاه شهید مطهری دیدگاهی دنیاگرایانه و یا آخرت گرایانه از بعثت پیامبران است که با اندک تأملی این توهم رفع می شود. یکی از چیزهایی که احیاگران دینی و از جمله شهید مطهری همواره بر آن تأکید می کردند، کارکرد دنیوی دین و نقش آن در توسعه اجتماعی بود. ایشان از جمله کسانی است که نقش انبیا را در ظلم ستیزی و ایجاد عدالت اجتماعی مورد توجه قرار می دهد و بر اهمیت ظلم ستیزی در حد ملاکی برای تمایز نبی از غیر آن تأکید می کند. البته باید توجه داشت که صرف تأکید به کارکرد دنیوی دین به معنای دنیاگرایی در تفسیر هدف بعثت نیست؛ چرا که حکمای جامع نگر دیگری هم (علاوه بر شهید مطهری) بر نقش دین در بهبود دنیا تأکید کرده اند.
استاد مطهری در تعریف نبوت تعبیری دارد که آن را ارتباط بین جهان انسانی و جهان غیب می داند. برخی از اندیشمندان همین سخن ایشان را بر مبنای دیدگاه «آخرت گرایانه» تحلیل پذیر دانسته اند.درحالی که منظور شهید مطهری از رابطه انسان با جهان غیب را یکی از دو هدف    نبی )یعنی ظلم ستیزی

  • و بسط عدالت) می داند. در واقع ایشان دو هدف اصلی برای پیامبران قائلند: یکی سعادت دنیوی و دیگری سعادت اخروی که این دو هدف با کنار هم گذاشتن دو مطلب مذکور هم بدست می آید و تعارض ظاهری آن دو هم حل می شود. بنابراین شهید مطهری دیدگاهی جامع نگر در هدف بعثت دارند.


و دیدگاه جامع نگر در تفسیر جهت گیری دعوت انبیا بر آن است که تعالیم پیامبران، همه شؤون حیات بشر (حیات دنیوی و اخروی) را در بر می گیرد و پیامبر اسلام (ص) به دلیل خاتمیت پیامی جامع و کامل برای بشر آورده است. در این دیدگاه دنیا و آخرت در یک راستا و در تعامل با یکدیگر قرار دارند و در عین حال از آخرت به عنوان نشئه مهم تر حیات یاد می کند. شهید مطهری در یک جمع بندی دو هدف زیر را اصلی ترین هدف پیامبران از دیدگاه قرآن می داند:
 
شناختن خدا و نزدیک شدن به او؛
برقراری عدل و قسط در جامعه بشری.
دعوت به خدا و شناختن او و نزدیک شدن به او، یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی؛ اما اقامه عدل و قسط در جامعه، یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی. ایشان برای دو هدف مذکور به دو آیه از قرآن استدلال می کند: 1- «یا ایها النبی انا ارسلناک شاهداً و مبشراًو نذیرا و داعیاً الی الله باذنه و سراجاً منیرا»؛ احزاب/45 و 46 ( ای پیامبر! ما تو را گواه (گواه امت) و نویددهنده و اعلام خطر کننده و دعوت کننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود، و چراغی نورده است).
در میان همه جنبه هایی که در این آیه آمده است، پیداست که «دعوت به سوی خدا»، تنها چیزی است که می تواند هدف اصلی به شمار آید.
از طرف دیگر قرآن کریم درباره همه پیامبران می گوید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ حدید/25 (ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند). از نظر شهید مطهری این آیه بپا داشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران معرفی کرده است.
اما سؤالی که می توان در مورد دیدگاه جامع گرایانه و از جمله شهید مطهری مطرح کرد این است که کدامیک از این دو هدف، بالذات و کدامیک بالعرض است؟ پاسخ این سؤال را می توان به صورت زیر بیان کرد:
هدف بالذات انبیا, هدایت و معرفت الهی است، اما تحقق این هدف در جامعه بشری مستلزم اتخاذ اهداف بالعرض دیگری مانند تأسیس حکومت و اصلاح نظام معیشتی است. پرداختن به اصلاح معیشت دنیوی وظیفه پیامبران است؛ اما وظیفه ای بالعرض؛ بنابراین، نباید گمان کرد که بالعرض بودن به معنای فرعی بودن و نفی آن از وظیفه انبیاست، بلکه به معنای این است که پرداختن به اصلاح دنیا و ظلم ستیزی در اهداف رسالت است اما به قصد ثانوی. به همین لحاظ کسانی چون استاد مطهری، عدالت گستری و ظلم ستیزی را به منزله ملاک تمایز نبی و از ادله صدق گفتار و تلقی کرده اند.

بنابراین تفسیر اندیشمندان جامع نگر، از طریق ارجاع اهداف دنیوی به اهداف اخروی صورت می گیرد . در این تفسیر به اهداف اخروی اصالت داده شده و مقصود اصلی انبیا تلقی می شوند و اهداف دنیوی اموری تبعی و طفیلی انگاشته می شوند.
یکی از مواضع ابهام در تحلیل نظریه جامعه نگر، روشن نبودن مفهوم بالذات و بالعرض است به گونه ای که به نظر می رسد مفهوم بالعرض و بالتبع نزد متفکران جامع نگر و منتقدان آنها به گونه اشتراک لفظی به کار می رود منتقدان از بالعرض بودن تقاسیم دنیوی انبیا چنین برداشت می کنند که آنچه اصالت دارد و هدف واقعی است تعالیم اخروی است و با رسیدن به آن، تعالیم دنیوی در پیام انبیا اصالتی ندارد به گونه ای که می توان از منبعی غیر از وحی آنها را دریافت. در حالی که متفکران جامع نگر مقدمه بودن تعالیم دنیوی را به معنای دیگری به کار می برند .استاد مطهری درباره دو معنای متفاوت مقدمه انگاری تعالیم دنیوی می گوید: «توضیح اینکه رابطه مقدمه و ذی المقدمه دو گونه است : در یک گونه تنها ارزش مقدمه این است که به ذی‌المقدمه می رساند؛ پس از رسیدن به ذی المقدمه وجود و عدمش علی السویه است مثلاً انسان می خواهد از نهر آبی بگذرد سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می دهد. بدیهی است که پس از عبور از نهر وجود و عدم آن سنگ برای انسان علی السویه است .همچنین است نردبان برای عبور به پشت بام و کارنامه کلاس برای نامنویسی در کلاس بالاتر .
گونه دیگر این است که مقدمه در عین اینکه وسیله عبور به ذی المقدمه است و در عین اینکه ارزش اصیل و یگانه از آن ذی المقدمه است پس از وصول به ذی المقدمه وجود و عدمش علی السویه نیست پس از وصول به ذی المقدمه وجودش همان طور ضروری است که قبل از وصول .مثلاً معلومات کلاسهای اول و دوم مقدمه است برای معلومات کلاسهای بالاتر، اما چنین نیست که با رسیدن به کلاسهای بالاتر نیازی به آن معلومات نباشد و اگر فرضاً همه آنها فراموش شود و کان لم یکن گردد زیانی به جایی نرسد و دانش آموز بتواند کلاس بالاتر را ادامه دهد، بلکه تنها با داشتن آن معلومات و از دست ندادن آنهاست که می توان کلاس بالاتر را ادامه داد.
سر مطلب این است که گاهی مقدمه مرتبه ضعیفی از ذی المقدمه است و گاهی نیست. نردبان از مراتب و درجات پشت بام نیست، همچنانکه سنگ وسط نهر از مراتب و درجات بودن در آن طرف نهر نیست ولی معلومات کلاسهای پایین و معلومات کلاسهای بالا مراتب و درجات یک حقیقت اند.
بنابراین دو هدف اصلاح نظام معیشتی و اقبال به آخرت دو مرتبه از حقیقت واحد کمال نوع بشر است که انبیا در هدایت بشر پرداختن به هر دو را وجهه

  • خویش قرار داده اند. به طور خلاصه نگرش استاد مطهری نسبت به دین برخلاف دکتر سروش دنیای «دو بعدی»، «اندماجی» و دین «تمام زندگی= دین دنیا و آخرت» نه دین «آن دنیایی» ـ مانند دکتر سروش ـ و نه دین «این دنیایی» همچنان که به ابونصر فارابی و ابن سینا نسبت داده می‌شود، است.


از بحث «هدف بعثت انبیا» می توان نتیجه گرفت که بنابر مبنای دکتر سروش که به واگرایی دین و دنیا و انحصار دین در بعد معنوی و آن جهانی بشر قائل است «قلمرو دین» تضییق می شود و دین فقط حق اظهار نظر در مسائل مربوط به رستگاری و فلاح بشر درآن دنیا را دارد و حق دخالت در مسائل مربوط به این دنیا نظیر مباحث سیاسی ـ اجتماعی را ندارد و انتظار بشر از دین هم محدود و مقید به سؤالات مربوط به آن جهان می شود و امور این جهانی را باید با تکیه به عقل و اندیشه بشری حل و فصل کرد. در مقابل، استاد مطهری قائل به وسعت «قلمرو دین» و هماهنگی و همگرایی دین و دنیا قائل است و نتیجتاً «انتظار بشر از دین» پرسشی این جهانی و یا آن جهانی نیست بلکه طبق نظر استاد، انتظار بشر از دین رستگاری و سعادت هر دو جنبه حیات بشری است. یکی از نتایجی که در بطن نظریه دکتر سروش واقع شده و لازمه منطقی آن است سکولاریزم (Sec ularism) و جداانگاری دین و سیاست است. و نفی سکولاریزم یعنی همگرایی دین و سیاست از لوازم و مبانی دیدگاه شهید مطهری است که در این بخش از نوشتار به آن می پردازیم.
(سکولاریزم )این جهانی گرایی
اسلام به عنوان دین تمام زندگی که داعیه جهانی و فرا تاریخی دارد و آموزه های تکلیف آور روشنی برای موالیان خویش در پهنه سیاست و اجتماع باقی گذارده است و الگوهای الهام بخشی که در سیره و سرگذشت پیام آور این آیین در دوران بیست و سه ساله رسالت و دوران خلفا وجود دارد و با نظر به بستر تاریخی نشو و نمای آن در مناطق و سرزمین های دیگر طبعاً خط مشی دوم یعنی حضور و مداخله فعال در عرصه سیاست را پذیرفته و دنبال کرده است.
بحث «سیاست در اسلام» از جمله مباحثی است که به صورت مستقل بسیار مورد توجه بوده و بدان پرداخته شده است خصوصاً در سالهای اخیر که انگیزه مقابله با استبداد و استعمار و مطالبه آزادی در کشورهای اسلامی توجه مسلمانان را مجدداً به سوی آرمان تشکیل حکومت دینی سوق داده است و به یک «فعال گرایی سیاسی» که به خطا آن را «بنیادگرایی اسلامی» می نامند منجر شده است.
واژه سکولار (Sec ular) بر گرفته از اصطلاح لاتینی Saec ular umیا Saec ul um به معنی قرن و سده است و از آن تعبیر به زمان حاضر و اتفاقات این جهان در مقابل ابدیت و جهان دیگر شده است؛ تعبیر عامتر از این مفهوم، به هر چیز متعلق به این جهان اشارت دارد.
کریمینز (Crimmins) نخستین کاربردهای این واژه را به اواخر قرن سوم برمی گرداند که برای توصیف آن دسته از روحانیونی به کار می رفت که گوشه نشینی رهبانی را به سمت زندگی در دنیا ترک می گفتند. آنان به عنوان روحانی عرفی در مقابل روحانی رهبانی شناخته می شدند. او می گوید که این اصطلاح در همان زمان برای تفکیک دادگاههای عرف از دادگاههای کلیسایی نیز کاربرد داشته است.
در زبان فارسی معادلهای متفاوتی برای این واژه ذکر شده است از جمله عرفی گرایی, دنیا گرایی, جدایی دین از سیاست, جداانگاری دین و دنیا و ...
به هر تقدیر سکولاریزم پدیده ای غربی است که مربوط به دوره گذار از سنت و مدرنیته است و به گفته ویلسون؛ «جدا انگاری دین و دنیا مفهومی غربی است که اساساً فرایندی را که به خصوص به بارزترین وجهی در طول قرن جاری , در غرب رخ داده است توصیف می کند.»


علل و عوامل پیدایی سکولاریزم
 
متعارض انگاری دین و دنیا
اصولاً مسیحیتی که از متون مقدس استحصال می شود با همه آموزه های ضد دنیوی آن قهراً جز به تحقق سکولاریزاسیون نمی تواند بیانجامد تلقی مسیحیت از دین خواسته و ناخواسته بر جدایی امر دین از امر دنیا می انجامد فرهنگ تاریخی تلقی منفی از دنیا و سنت عزلت و ترک دنیا که از بطن دین دنیا گریز حاکم بر غرب برآمده بود بستر مناسبی برای القا جدایی دیانت از سیاست بود. تلاش امثال آکویناس و آگوستین طی اعصار نیز در ایجاد الفت و آشتی میان این دو مقوله چندان کامیاب نبود.
 
نزاع دستگاه کلیسا و سلاطین
در سالهای 1269 تا 1353 که در نتیجه آن فرضیه امپریالیسم پاپ که در قانون شرع گنجانده شده بود به حد کمال رسید ولی در عین حال به واسطه الحاق ملل فرانسه به یکدیگر و تشکیل سلطنت فرانسه و تقویت حس ملیت در آن کشور, به این فرضیه ضربه محکمی وارد شد که پس از آن تاریخ, دیگر نتوانست قوت گیرد. مسأله مخالفت با امپریالیسم پاپ در پایان همین واقعه به تدریج شکل گرفت و هدف و سمت حرکت آن کم کم مشخص شد و این فکر پیدا شد که باید قدرت روحانی را محصور و محدود کرد.
 
نارسایی مفاهیم کلیسایی در مورد خدا و مابعد الطبیعه
به تعبیر شهید مطهری «در قرون وسطی که مسألة خدا به دست کشیشها افتاد، یک سلسله مفاهیم کودکانه و نارسا درباره خدا به وجود آمد که به هیچ وجه با حقیقت وفق نمی داد و طبعاً افراد باهوش و روشنفکر را نه تنها قانع نمی کرد، بلکه متنفر می ساخت و بر ضد مکتب الهی بر می انگیخت» اگر نارسایی مفاهیم دینی و کلامی کلیسا را قرین نارسایی مفاهیم فلسفی مغرب زمین بدانیم به خوبی روشن خواهد شد که در اروپای قرن هیجدهم چگونه ماتریالیسم و سکولاریزم متولد شد عدم رشد تفکر فلسفی و بردگی اندیشه در قرون وسطی، فقر فلسفه در اروپا، وقوع رنسانس وتحول خیره کننده علوم بشری مستقل از اندیشه دینی، تفکر قرون وسطی را که اندیشه دینی و فلسفی و ... را هم سرنوشت کرده بود، فرو ریخت عوامل دیگری نظیر خشونت کلیسا، راسیونالیسم و عقل بسندگی، نسبیت گرایی، انسان محوری (اومانیسم) تجدد گرایی (مدرنیسم) و علم پرستی) سیانتیسم) و غیره را می توان نام برد که به خاطر خارج بودن از حوصله این نوشتار از ذکر آنها می گذریم